یکشنبه، مهر ۲۸

پست نخست



نخست
با درود؛

تمایل دارم در نخستین مطلب پیرامون عنوان تارنما و علت این نام گذاری توضیح دهم تا پرسشی از این بابت بی پاسخ نماند.

خردگرایی و ایمان ستیزی؛

خرد چیست؟ چرا گرایش به خرد؟


خرد ذات سالم، عقل سلیم، دانش خالص و وجدان آری از پلیدی هر انسان است. خرد را در عربی با عقل معادل می کنند. بالاترین داشته و نقطه اتکای هر انسانی در واقع خرد اوست. خرد، دوست نخستین و بهترین (گاها وشاید معمولا فراموش شده) هر انسانی ست که از بدو تولد در وجودش باقی است. راه را از بیراه مشخص میکند و تمایل به پلیدی و پلشتی را سرکوب میکند. در مواقع گرفتاری و دردسر ناخود آگاه به کمک انسان می آید و با تحلیل شرایط سعی میکند بهترین چاره را برگزیند. توجه بفرمایید که بهترین را. در واقع خرد مهندس دستگاه زیست هر بشر است و اگر دستور یا تصمیمی از فیلتر خرد عبور کند و مقبول شود، می شود گفت که مهندسی با توجه به داده ها و دانش هایش آن دستور را پذیرفته یا صادر کرده و عدم توجه به آن عواقبی در بر دارد.

حتما برای شما خواننده گرامی هم چنین وضعی پیش آمده است که بخواهید بهترین راه را برگزینید و به نتیجه ای میرسید اما گاها متوجه یک ندای درونی میشوید که راهی جز راه خرد را به شما پیشنهاد می کند و می مانید که کدام درست است. این ندای درونی چیزی ست که از آن به دل یا قلب تعبیر می شود و همه با آن آشنا هستیم. همانند اینکه یک کارفرما در برابر راه حلی قرار بگیرد که یک دوست قدیمی و خوب اما بی دانش یا کم دانش تر از یک مهندس ارائه داده است. تکلیف چیست؟ خودتان پاسخ دهید.

شاید بتوان راه دوم را برگزید چرا که می شود گفت که ما به دل و درون خود ایمان داریم (کارفرما به دوست قدیمی خود ایمان دارد) و میدانیم که خیر ما را می خواهد. اما این دلیل نمی شود که آن مسیر بهتر از مسیری باشد که خرد انتخاب کرده است. خرد ابزار و دانشی دارد که آن یکی ندارد.

اگر بخواهید به راه دوم بروید ناچار باید به حرف دوست دوم ایمان داشته باشید و بدون دلیل و مدرک آن را قبول کنید. اصلا دیگر چه نیازی به دلیل و مدرک دارید؟ اینها برای کسانی ست که خرد را برگزینند و لذا بخواهند با مقایسه و تحلیل ادله و مدارک آنرا رد یا قبول کنند. هم از این جهت و هم از جهتی که اگر بنا باشد دوست شما با دلیل و برهان از راه حل خود دفاع کند، یعنی شما با یک واسطه باز هم از خرد(منتها خرد فرد دیگری) استفاده کرده اید. در صورتی که راه دوم در مثال ما راهی ست عاری از خرد گرایی.

پیرامون ایمان می شود این مثل را تعمیم داد. چرا که ایمان راه را بر هر پرسش و پاسخ و برهان آوردن و تجزیه و تحلیل و عموما هر کاری که مختص خرد باشد می بندد. شما اگر به کسی یا چیزی ایمان آورید دیگر مساله تمام است و نیازی به مطالعه و تحقیق بیشتر نیست. اگر بود دیگر واژه ایمان بی معنی می بود. پس در آن صورت به جای ایمان می گفتند تحقیق، مقایسه، تحلیل و ازین دست لغات.

بسیار معقول است اگر بگوییم که انسان ایمان گرا (شاید کسی مثل خودمان) کسی ست که خرد را به طرفی انداخته و اجازه فعالیت را به این مهندس با دانش و کمالات نمی دهد. در صورتی که انسان خرد گرا ایمان را به طرفی انداخته و می گوید نمی توانم قبول کنم راه حل مساله ای یا صرفا وجود مساله ای را که برای من در دستگاه خردم ثابت نشده و آنرا از فیلتر خرد خود عبور نداده ام.

به نظر جالب و درست هم می آید. چرا که اگر چیزی، کسی، واقعه ای، رویدادی تاریخی و اصولا هر پیشامدی در این جهان بخواهد درست و شدنی(حقیقی) باشد می باید یا قابل ادراک با یکی از حواس پنج گانه بشری و یا قابل اثبات با علوم و مباحث نظری و فلسفی باشد تا ازین طریق برهانی مستدل و محکم برای خرد خود یافته باشیم تا آن را مجاب کنیم که حال با دانستن این حقیقت راهت را ادامه بده.
پس بیایید در ایمان را گل بگیریم و عرصه را برای فعالیت هرچه بیشتر خرد محیا کنیم. ممکن است بسیاری از ما از این تصمیم واهمه داشته باشیم. اما جای ترس و نگرانی نیست. چراکه اگر چیزی هست که ما به او ایمان داریم پس اینک با خردگرایی و ادله آن را قبول داریم(و نه ایمان). اما اگر آن موضوع حقیقت نداشته باشد در واقع ما به چیزی پوچ و بی محتوا ایمان داریم و جای خوشحالی و مسرت است که جلوی این حرکت کژ و اشتباه را گرفته ایم. شاید هم به این نتیجه برسیم که بعضی از باورها و اعتقاداتمان نیاز به اصلاح و مرمت دارند.

تا مطلب بعدی خرد نگهدارتان؛

فعالیت در توییتر

بازار وبلاگ نویسی مانند گذشته دیگر داغ نیست. کسانی که وبلاگ نویسی و وبلاگ خوانی میکردند امروز بیشتر در توییتر فعال هستند. من هم برای کمک و ا...