گاهی دیده میشود در بحث های پیرامون موضوعات ملی و میهنی سوی سخن به سمت اسلام و اسلامگرایی گراییده میشود و مساله اسلام و مساله ایران رو در روی هم قرار میگیرند. این کاملن روشن است که سردمداران و دکان داران دینی با ملی گرایی و ایران دوستی مشکلات اساسی دارند. از شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران میترسند. خمینی گجستک در جایی گفته بود که ملی گرایی حرام است. مردک در صحیفه نور عرض میکند:
این که من مکرر عرض میکنم که این ملیگرایی اساس بدبختی مسلمین است برای این است که این ملیگرایی، ملت ایران را در مقابل سایر ملتهای مسلمین قرار میدهد و ملت عراق را در مقابل دیگران و ملت کذا را در مقابل کذا. اینها نقشههایی است که مستعمرین کشیدهاند که مسلمین با هم مجتمع نباشند
ملی گرایی و میهن دوستی برای آخوندها یک کابوس وحشتناک هست که مانع اداره چرخ کشور به وسیله آنها میشود. ملی گرایان اگر قدرت بگیرند و روزی ایران دوستی از اسلام دوستی جلو بزند، دیگر کسی برای یاغیان ضد ایرانی اسلام مانند عمر، عثمان، علی، حسین و بقیه تره هم خرد نمیکند.
به همین خاطر آخوندان و سرکردهشان خمینی ملعون با بازی با کلمات و مخلوط کردن این دو مفهوم و تهیه یک آش در هم جوش تلاش کردند ایران دوستی را با وصله به اسلام دوستی بچسبانند. ولی آیا واقعن همین است؟
حقیقت تاریخی اینست که اسلام به زور شمشیر وارد ایران شد. اسلام در دوران عمر بن خطاب ملعون شمشیرش با سوی کشور پادشاهی ایران و نخستین امپراتوری دنیا کرد و تصمیم گرفت به کشوری که "سرداران و امپراتوران روم را در پشت دروازههای قسطنطنیه به بیم و حراس میافکند" (نقل از دو قرن سکوت) داخل شود و مدعای جدید خود را مبنی بر اینکه "یا از ما شو و یا کشته شو" به آنجا صادر کند. اگر فکر میکنید اینکه امروز داعش به اینسو و آنسو حمله میکند و مردان ایزدی را میکشد و زنانشان را به کنیزی میبرد چیزی خلاف اسلام است و داعش دارد اسلام را خراب میکند، بی تعارف اطلاعی از اسلام ندارید. این شیوه و روش مال محمد و خلفای راشدین بوده است.
دکتر زرینکوب در دو قرن سکوت احوال جامعه عربستان آن روزگار را "مشتی عرب گرسنه و برهنه که چون غولان و دیوان همه جا بر سر اندکی آب و مشتی سبزه با یکدیگر در جنگ و ستیز بودند" توصیف میکند. اسلام بر خلاف باور عموم مردمِ بی مطالعه ایران، به روش داعش و با ستیزه و جنگ و تجاوز و تاراج وارد ایران شد. گفته میشود پیروز نهاوندی، قاتل عمر ملعون، با دیدن کودکان و دختران ایرانی که دسته دسته به سرزمین اسلام به عنوان غنیمت و کنیز برده میشدند دلش به درد آمده است و تصمیم میگیرد انتقام آنان را از عمر ملعون بستاند. بیچاره گمان میکرده با مردن این گرگ، سایرین دست از تجاوز برمیدارند. ولی در دوران سایر خلفا مانند عثمان و علی ملعون نیز این تجاوز و غارت با قدرت هرچه تمام تر ادامه یافت.
در ایرانِ آن روز جنگی بین اسلام و مردم ایرانی رخ داد که نتیجهاش شوربختانه شکست ایران و پیروزی اسلام بود. این جنگ مانند هر جنگ دیگری با خون و وحشت توام بود. مردان ایرانی کشته میشدند و زنانشان به عنوان کنیز و بر طبق نص صریح قرآن کریم به عنوان غنیمت به عربستان برده میشدند. سرنوشت این کنیزان یا نوکری در خانه صاحب خود بود یا فروش رفتن در بازار. باز هم طبق قوانین بشردوستانه و به روز اسلام، صاحب کنیز حق بر گردن او داشت و میتوانست بدون عقد به او دخول کند. این روش داعش نیست، داعشیان مسلمانان واقعی هستند. چه اینکه طبق افسانههای شیعیان نیز همسر امام حسن عسکری یک کنیز رومی بود.
اسلامگرایی با میهن پرستی ایرانی تضاد منافع دارد. از بدو تولد اسلام داشته است. اسلام با ترور و وحشت وارد ایران شد و خود را داخل کرد. جنبشهای ایرانی فراوانی تلاش کردند در طول سالها دست کثیف و پلید اسلام را از این میهن پاک کنند. برای نمونه منطقه استخر استان فارس چنان مقاوتی را شاهد بود که اسلامیون را بارها به زحمت انداخت:
سوگند خورد که چنان بکشد از مردم «اصطخر» که خون براند… پس به «اسطخر» آمد و (آنجا را) به جنگ بستد… و خون همگان مباح گردانید و چندانکه کشتند؛ خون نمی رفت، تا آب گرم به خون ریختند، پس برفت… و عده کشتگان – که نام بردار بودند – چهل هزار کشته بود بیرون از مجهولان
ایرانیان تا 250 سال در برابر اسلام مقاومت کردند. کشته دادند. پول دادند. شرف و آبرو دادند. امروز نام محمد، علی، عمر، حسین نامهای رایج برای فرزندان ایرانیست. این نامها در واقع متعلق به دشمنان شما، دشمنان ایران و دشمنان بشریت است. امروز سینه چاکان اسلام بی خبر از جان فشانیها و مقاومتهای اجدادشان کورکورانه در بحثهای ملی گرایانه از اسلام دفاع میکنند. بدبختان بی تکلیفی که نمیدانند در بحثهای مربوطه باید طرف اسلام باشند یا طرف ایران! باید ایرانیت و میهن پرستی را پاسداری کنند یا ارزشهای کثیف و تجاوزگرایانه اسلام را. این جماعت از همه بی تکلیفترند. اسلام با ایران دشمن است و با نیت درونی اینان چیزی از این حقیت تاریخی عوض نمیشود.
ملیگرایی و وطن پرستی هیچ ارتباطی با اسلام دوستی ندارد. یک مسلمان نمیتوان یک ایران دوست باشد. ایران دوستی یعنی پایبند بودن به ارزشهای شاهنامه، یعنی ارزش گذاردن بر خون شهیدان مقاومت ایرانیان در برابر اعراب. در شاهنامه میخوانیم در نامهای که یزدگرد به مرزبانان توس توس مینویسد اعراب را به مار خوارانِ پلید چهره توصیف میکند و میگوید:
از این مار خوار اهرمن چهرگان ز دانایی و شرم بی بهرگان
یا در جایی که رستم از حمله اعراب و عظم آنان برای درگیری با ایران مینویسد:
ز شير شتر خوردن و سوسمار عرب را به جایی رسيدست كار
كه تاج كيانی كند آرزو تفو بر تو ای چرخ گردون تفو
و به قول فردوسی بزرگ نهایتن در توصیفی از شکست ایرانیان در برابر اعراب که به زیبایی آن را به نظم درآورده، پس از شکست ایرانیان هنر و ادب بی ارزش شد و اندیشه و علم مسکوت ماند:
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت همه روز ایرانیان تیره گشت
جهان را دگرگونه شد رسم و راه تو گویی نتابد دگر مهر و ماه
ز می نشئه و نغمه از چنگ رفت ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خوار گشت و هنر شد وبال ببستند اندیشه را پر و بال
برای هر کسی که دغدغه ایران دارد خواندن کتاب پر ارزش "دو قرن سکوت" از دکتر عبدالحسین زرینکوب واجب است. دو قرن سکوت شرح حال ایران در حول و حوش تازش اعراب و اسلام است و دو قرن سکوت و سکونی که جامعه ایرانی را در بر گرفت و مجدد پس از آن، ایرانیان رو به علم و اندیشه آوردند و از این راه اسلام را هم با عالم علم آشنا کردند. این کتاب ارزشمند را میتوانید اینجا از وبلاگ دوست و یاور گرامی ساتان دانلود کنید. خواندن این کتاب خصوصن برای دستهای میان زمین و هوا معلقاند و بین ایران و اسلام گیر کردهاند یا نمیدانند چرا باید یکی از این دو را انتخاب کنند واجب است.
![]() |
از وبلاگ ممنوعه |
همچنین شرح مختصر و خلاصه مبارزات جایهای گوناگون ایران زمین و جنبشهای رهایی بخش آن زمان را در برگه تازش از تارنمای وزین زندیق به کوشش آرش بیخدا مطالعه کنید.
برای بحث بیشتر به انجمن دفترچه بیایید.