چهارشنبه، دی ۲۵

روح، بخش سوم



بخش سوم از "مساله روح"


با درود؛

تا به حال در دو بخش پیشین، تعریفاتی از روح ارائه دادم و نشان دادم که این تعریفات گهگاه با یکدیگر تناقض دارند و نیز بعضن درون خودشان متناقضند. سپس به مساله زندگی و مرگ و رفتار مغز در بدن پرداختم. در این بخش تلاش دارم تا به بررسی دلایل رایج برای باور به روح بپردازم.

*****

گذشته از تعریفات و داستان سرایی های باورمندان، در میان عامه مردم نیز دلایلی برای باور به روح موجود است. دلایلی که یا از روی ناآگاهی توسط مردم بیان شده است و یا از روی آگاهی و با قصد و غرض از دکان دین فروشان عرضه شده است.

هوشیاری

یکی از مهمترین دلایل اعتقاد به روح همین مساله آگاهی یا هوشیاری(consciousness) بوده است. این مساله از اینجا ناشی می شود که میان ذهن(فکر) و مغز پیوندی نیست و تفکر و ذهنیت جدای از بدن انسان و چیزی خارج از آن است.

امروزه مطالعات و دستاوردهای علمی نشان می دهد که هوشیاری انسان برخاسته از مغز اوست. یک آزمایش علمی بسیار مهم که توسط راجر اسپری انجام شد و سبب شد وی نوبل فیزیولوژی و پزشکی سال 1981 را از آن خود کند، نشان داد که با بریدن رشته های عصبی وصل کننده دو نیمکره مغز و با از بین رفتن این ارتباط، دو ذهن کاملن متفاوت وجود خواهد داشت، مانند دو فرد در یک بدن.

دکتر رابرت هار پروفسور روانشناسی جرم معتقد است مغز مجرمین خطرناک با سایر انسان ها به طور آشکار تفاوت های چینشی و فیزیکی دارد. اینها به آسانی حوصله شان سر می رود و از شکستن قوانین رایج اجتماع لذت می برند. همانطور که در بخش نخست و در پاراگراف رد روح ذکر شد، این فعالیت ها و عواطف ریشه در ژنوم انسان ها دارد. از مهمترین دانشمندان بیخدا و مخالف ارتباط بدن با روح، فرانسیس کریک است که به اتفاق جیمز واتسون در سال 1953 ساختار مارپیچی DNA را کشف و جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی را در سال 1962 دریافت کردند. این جمله از کاشف بزرگ DNA است: "شما هیچ چیز نیستید مگر مشتی اعصاب".

امروزه باور رایج در میان دانشمندان اینست که مغز مانند سخت افزار بدن و ذهن مانند نرم افزار آنست. این مساله که ذهن چطور با مغز در ارتباط است و به عبارت بهتر، مغز چطور منجر به ذهنیت داشتن و فکر کردن می شود از گذشته مورد توجه و علاقه فلاسفه ای چون ارسطو و دیگران بوده است. اما با پیشرفت های شتابان در زمینه های فن آوری، از نیمه قرن بیستم به اینطرف، تفاوت و دوگانگی ذهن و مغز در حال رنگ باختن است.

21 گرم

به نظر می رسد این مساله در ابتدا در سال 1907 توسط دکتر دانکن مک داگال(Duncan MacDougall) بیان شده است. وی یک بیمار در حال مرگ را برای اینکار انتخاب کرده بود و جرم وی را پس و پیش از مرگ اندازه گرفت و مشاهده کرد که مقدار 21 گرم از آن کاسته شده است! البته این آزمایش از روش علمی(scientific method) پیروی نکرده است و تنها حدس و گمان است. بعلاوه وی با پیشفرض قرار دادن مادی بودن روح(که در فلسفه اسلامی راه ندارد) این ادعا را بیان کرده است. مساله جالبی ست. مگر روح هم جرم دارد؟ بیایید ببینیم اگر روح 21 گرم جرم داشته باشد چقدر انرژی دارد. از زنده یاد اینشتین یاری میگیریم:


E=mc^2
m=0.021
c=3*10^8
E=1.89*10^15 j


این مقدار انرژی را می توان با تقصیم بر انرژی یک فوتون مادون قرمز، تبدیل به تعداد فوتون ها کرد:


N=1.89*10^15/h*10^14= 2.85*10^34

بنابر این، تعداد 28 میلیون و 500 هزار میلیارد میلیارد میلیارد فوتون در محدوده فروسرخ(یا معادل آن در هر محدوده دیگری) از بدن انسان خارج می شود اما اثری از حتی یک عدد از آن نیست!

این آزمایش همانطور که گفته شد ارزش علمی ندارد به آن جهت که بر پایه روش علمی استوار نشده است. برای این کار باید فرد بیمار را روی ترازویی درون اتاقی قرار داد که کل اتاق هم بر روی ترازویی قرار دارد و به دقت اندازه گیری می شود. در لحظه پس و پیش از مرگ باید جرم اتاق اندازه گیری شود. اگر آقای روح از بدن در رفته باشد از اتاق هم در رفته است و لذا باید از جرم اتاق هم کم شده باشد. اما اگر جرم اتاق همچنان همان است ولی فرد فوت شده کاهش جرم داشته است، پس آن گرم ها چیزی جز روح است. هیچ شاهدی بر درستی این ادعا وجود ندارد و چنین آزمایشی با موفقیت روبرو نشده است.

اما چه چیزی جز روح می تواند باشد؟ شاید آخرین دم فرد باشد. بنا بر مشاهدات، آخرین نفس انسان در مرگ عادی و بر بستر، بازدم است. یعنی دم را میگیرد و در حالت پس دادن آن میمیرد. یا می تواند خروج گازهای درون بدن بواسطه شل شدگی و عدم انقباض عضلات باشد. به هر حال هیچ مدرک معتبر و علمی مبنی بر ارتباط این کاهش جرم با روح موجود نیست. چنانچه کسی از شما منبع معتبری دارد معرفی کند تا استفاده کنیم.

تله پاتی

تله پاتی برقراری ارتباط فکری و یاعاطفی بین اشخاص بدون استفاده از هر وسیله واسطه است. این قبیل احساسات و تجربیات به فراروانشناسی(parapsychology) معروفند. آزمایشهای مختلفی از چند دهه پیش برای بررسی این امر طراحی و انجام شده است که مهمترین آنها آزمایش ورق های بازی ست که در آن فردی تعدادی ورق را مشاهده می کند و به خاطر می سپارد و فرد دومی که ادعای تله پاتی دارد در نقطه ای که در دیدرس اولی نیست، سعی می کند ورق ها را حدث بزند.

سی ای ام هنشل(C. E. M. Hansel) روانشناس معروف می گوید: "هيچگونه تضمينی در اين باصطلاح آزمايشات عليه بی صداقتی وجود نداشته است. گزارش نتيجه ی آزمايشات اغلب ناکافی هستند. بسياری از روانشناسان بر آنند که کسانی که در رابطه با درک ماوراء حسی تحقيق می کنند، داده های خود را بنحوی انتخاب می نمايند که باورداشتهای آنان مورد تاييد قرار گيرد. آنان برعکس، مدارک و شواهد مخالف را بی اهميت می انگارند. آزمايشات بعدی که يا با همان تيم يا با سوژه های ديگر صورت می گيرد، نتايج قبلی را تاييد نمی کند. اغلب روانشناسان قانع شده اند که اين مسئله از نظر علمی نمی تواند مورد قبول واقع شود".

برخی آزمایشات در اواسط قرن بیستم بعضن وجود پدیده های مشابه تله پاتی را تایید می کرد اما با گسترس دانش و استفاده از کامپیوتر، به مرور دلایل برای باور به آن رنگ باخته است. مهمترین مساله اینست که پس از گذشت اینهمه سال هنوز هیچ دانشمندی موفق به ارائه جلوه های تکرار پذیر، طبق روش علمی، برای اثبات این مساله نشده است.

در مورد این قبیل مسایل فراروانشناسی سه نظر وجود دارد. مطابق معمول یک نظر از طرف باورمندان به روح وجود دارد که این مساله را صرفن از بعد روحی و غیر مادی می نگرد اما باز هم هیچ توضیحی از چگونگی برهم کنشی و پیوند میان ماده و غیر ماده نمی دهد. در واقع ایراد همیشگی باور به روح برقرار است. چرا که چیزی غیر مادی، از روی تعریفش هیچکدام از خصوصیات ماده را ندارد. اگر ارتباطی بتوان بین ماده و غیر ماده برقرار کرد آنگاه حتمن یک نقطه اشتراکی موجود است که آنها را پیوند دهد و وجود همین نقطه اشتراک دلیلی بر ماده بودن همان مورد ادعایی ست که غیر ماده تلقی شده است.

باور دیگر اینست که این مساله کاملن مادی ست و لذا از طریق علم قابل بررسی ست. دانشمندان طرفدار این نظریه می گویند اگر امروزه توضیحی برای این ماجرا نداریم، باعث نمی شود بازایستیم و باید به وظیفه علمی خود که همان بررسی و تحلیل پدیده است، عمل کنیم.

گروه سوم کسانی هستند که این پدیده را از نظر علمی مطلقن انکار می کنند. به باور آنها، عللی وجود دارد که منجر به پدیده ای مانند تله پاتی می شود که همگی تصادفی و در پیرامون اشخاص است. مانند اینکه شما به همراه برادرتان در اتاقی نشسته اید و ناگهان بادی ملایم از پنجره می وزد و این باد ملایم هر دو شما را به یاد یک خاطره از یک گردش دست جمعی می اندازد و بنابر این با به زبان آوردن آن تصور تله پاتی بوجود می آید. فیلسوف برجسته، ماریو بانج(Mario Bunge) بنابر دلایل زیر این مسایل را در زمره علم دروغین می داند:

فرا روانشناسی هيچ گونه مبنای عينی ندارد و صرفأ متکی بر نظريه ذهنی شناخت است؛
فرا روانشناسی بندرت از دانش های ديگر بخصوص رياضيات و منطق مدد می جويد؛
فرا روانشناسی متکی به فرضيات غلط و غير قابل بازبينی است؛
فرا روانشناسی از تاييد يا رد شيوه ی عمل اش توسط بديل های ديگر طفره می رود؛
فرا رواشناسی بر خلاف رشته های مختلف دانش، نه از رشته های ذيربط دانش چيزی به عاريت می گيرد و نه با آنها ارتباط متقابل برقرار می سازد؛
فرا روانشناسی حتی بشکلی نيم بند بر نظرات اثبات شده تکيه ندارد؛
فرا روانشناسی بر ايمان تکيه دارد که در چهار چوب آن نظرات علمی بصورت الفا ظ پرزرق و برق و سخنان قشنگ و اديبانه در می آيند؛
فرا روانشناسی قلمرو غير مادی (مثلأ انديشه) را وارد موضوع مورد بررسی خود می کند و بدينوسيله خود را کلأ از حوزه بررسی عينی و فيزيکی منفک و مجزا می سازد.

اگر به کل تاریخ و پیشینه فراروانشناسی نظر بیفکنید، ملاحظه می کنید که مدعیان هرگز نتایج آزمایشات خود را از طریق کانال های رسمی و معمول علمی ارائه نداده اند.+

خواب دیدن(رویا)

خواب دیدن نیز یکی از دلایل رایج برای باور به روح است. این مساله که روح در هنگام خواب آزاد می شود و در عالم سیر می کند یک باور رایج در اسلام است. اما خواب دیدن چیست و برای چه اتفاق می افتد؟

هر انسان بر اساس تحقیقات در طول شبانه روز در حدود1.5 تا 2 ساعت درمرحله خواب رم(REM: Rapid Eye Movement) به سر میبرد. مرحله رم از خواب، عمیق ترین مرحله است و نشانه آن حرکت سریع چشمان است. هر خوابی که در این مرحله دیده بشود ممکن است پس از بیداری به یاد مانده باشد. یعنی هر خوابی که شما از شب قبل به یاد دارید حتمن آن را در مرحله رم خود دیده اید. خواب رم در بزرگسالان در حدود 1.5 تا 2 ساعت به طول می انجامد ولی لزومن این دقایق پیوسته و پشت هم نیستند و ممکن است در 4 یا 5 مرحله تکمیل شوند. بنابر گزارشات، انسانها بطور متوسط در شبانه روز در حدود 2 ساعت خواب و رویا می بینند+.

بر اساس مطالعات، نوزادان و حتی حیوانات پستاندار و پرندگان هم خواب می بینند+. شرایط محیطی، محل خوابیدن، سر و صدا، مصرف مواد الکلی، قرص و ... بر خواب دیدن تاثیر می گذارد. خواب هر شخص هم در حدود زیادی تابع اطلاعات و ویژگی های اخلاقی اوست. برای مثال امام زمان هرگز در خواب یک ارتدوکس لهستانی حاضر نمی شود.

مارک سولمز(Mark Solms) ادعا می کند که بر اساس تحقیقات وی، خواب در قسمت پیشین مغز(forebrain) تولید می شود. وی در هنگام کار در بیمارستان های ژوهانسبورگ و لندن، با عده ای بیمار که دچار مشکلاتی در قسمت ساقه مغز(brain stem) شدند مواجه شد و از آنان در ارتباط با رویاهایشان سوالاتی پرسید و ادعا کرد در بیمارانی که در قطعه اهیانه ای(parietal lobe) خود دچار مشکل شدند، روند خواب دیدن متوقف شده است. البته غالب ترین نظریه در مورد خواب دیدن نظریه ای ست که آلان هابسون و رابرت مک کارلی(J. Allan Hobson & Robert McCarley) در سال 1976 ارایه دادند. طبق این نظریه که به Activation Synthesis مرسوم است، خواب دیدن تلاش های تصادفی مغز است که اطلاعات منتج از تجربیات گذشته را بازخوانی و پردازش می کند. این اتفاق برای اطلاعات بخش حافظه موقت مغز که آسان تر در دسترس است بیشتر و راحت تر می افتد. به همین جهت است که رویاهای ما بیشتر در مورد اتفاقات روزمره و نه چندان دور دیده می شوند.

برق نگاری مغزی(EEG: Electroencephalography) نشان می دهد که امواج موجود در اندام مغز در هنگام خواب دیدن و در رم به وضوح با شرایط عادی و بیداری متفاوت است. در واقع دیدن رویا به شدت وابسته است به در مرحله رم بودن خواب.


امواج مغز در مراحل مختلف به خواب رفتن، از تارنگار دانشگاه لابرو انگلستان

بر اساس تحقیقات و آزمایشات علمی، افرادی که به طور مادر زاد نابینا هستند و هیچگونه تجربه عینی ندارند، هرگز خواب و رویا را نمی بینند بلکه همانند دنیای واقعی آن را حس می کنند. آیا می شود گفت که افراد نابینا روح ندارند و یا روح آن ها هم نابینا است؟ نکته جالب دیگر اینست که در حدود دهه های 20 تا 50 میلادی، 12 درصد از خوابهای مردم سیاه و سفید بوده اند اما پس از آن، این رقم رو به کاهش رفت و در حال حاضر 4.4 درصد از خوابهای افراد زیر 25 سال سیاه و سفید است. بررسی ها نشان می دهند که این تغییر، ریشه در ظهور تلویزیون و فیلم های رنگی و رسانه های تصویری رنگی دارد+.

در انتها این سه ایراد را مطرح کنم که نخست در برخی موارد(شاید تجربه شما هم باشد) رویا و خواب در موضوعی غیر انسانی و متضاد با قوانین مذهبی و الهی اتفاق می افتد. مثلن رویایی که در آن با یکی از محارم خود آمیزش داشته باشد و یا در عین متاهل بودن با فرد دیگری مشغول این عمل منفور الهی باشید. روح چطور راضی به اینکار می شود و به سمت اینگونه اعمال منافی عفت می رود؟! توضیح اینکه در حدود 10 درصد از موارد رویا دیدن، موضوع رویا مربوط به مسایل جنسی و آمیزشی ست و دیدن این نوع رویاها در افراد نوجوان و جوان بیشتر از میانسالان و سالخوردگان است. مورد دوم مربوط می شود به خواب دیدن کس یا کسانی که در آن زمان بیدارند. برایتان اتفاق افتاده است که خواب شخصی را ببینید که در همان زمان می دانید بیدار بوده است؟ اگر خواب دیدن سیر روح باشد، چطور می توان وجود دو روح را در یک رویا که تن یکی در خواب و دیگری در بیداری ست توضیح داد(ماسمالی کرد)؟ سوم اینکه در بیشتر مواقع عامل بیدار شدن یک عامل محیطی ست. مانند وقتی که ساعت خود را زنگ گذاشته اید تا بیدارتان کند و در وقت مقرر با صدای زنگ بیدار می شوید. این عوامل محیطی چطور روح را فراخوانی می کنند و در واقع آن را از ادامه سیر خود باز می دارند؟

ادامه دارد...




برای بحث و بررسی به گفت و گو دات کام بپیوندید.

فعالیت در توییتر

بازار وبلاگ نویسی مانند گذشته دیگر داغ نیست. کسانی که وبلاگ نویسی و وبلاگ خوانی میکردند امروز بیشتر در توییتر فعال هستند. من هم برای کمک و ا...