چند وقت پیش یک یابو مانندی در نمیدانم کدامین کانال تلویزیون این مزخرف رو مطرح کرد که مگه وقتی شما به دکتر میرید ازش میپرسید این نسخه ای که براتون پیچیده کجای طب نوشته شده؟ البته این حرفو یه آخوندی پای منبر زده و من ویدئوش رو قبلن دیده بودم و البته از چند مسلمان هم شنیده بودم. خب مهمترین نتیجه ای که آدم از این سخن میگیره اینه که مسلمانها از اینکه کسی از منشا احکامشون سوال بپرسه ناراحت میشن. یعنی خوششون نمیاد. آقا برای چی میپرسی اینی که هست از کجا اومده؟ ما که برای همه دستورات و فتواهامون دلیل و منطق نداریم. پس ما رو بیخود به مخمصه ننداز. این شبهه در نظر اول اوج دستپاچگی و استیصال صاحبان دین رو نمایان میکنه.
ولی اگه بخوایم جدی تر به این شبهه نگاه کنیم باید گفت که البته کسی از پزشک در مورد دستوراتش پرسشی نمیکنه ولی این راه برای اون باز هست که بپرسه. انسانها بطور تجربی به پزشک اعتماد میکنن ولی اگر کسی به هر دلیلی رفرنسی از پزشک خواست مجاز به این کار هست و در ضمن این رفرنسها اونقدر روشن و صریح هستند که در بعضی موارد افراد غیرمتخصص هم میتونند اون رو دریابند. در مقایسه، مثلن فتوایی که اخیرن این دایناسورهای اسلامی در مورد حرام بودن ویدئوکال صادر فرمودند خب طبیعتن بطور صریح در احکام یا روایات یا آیات موجود نیست. این نتیجه ایه که از اراجیفی مانند قال فلانی قال فلانی قال فلانی گرفته شده. اگر از آخونده بپرسید کجای دین نوشته شده قاطی میکنه. چون خودش میدونه که با این فتوا گودرز رو به شقایق ربط داده و این ارتباط برای افراد با عقل عادی ناموجه هست. چنین پیچیدگی و استدلالاتی در علوم تجربی وجود ندارند. علوم تجربی خیلی باور پذیرتر از اینها هستند چرا که از یکی از در دسترس ترین ویژگی های انسانی که تجربه باشه منتج میشن. وانگهی مگه دین ادعا نداره که با تحقیق به بار مینشینه؟ پس چرا از تحقیق و پرسش پریشان میشه؟
از طرف دیگه دستورات پزشکی اگر چه لفظ دستور رو یدک میکشند ولی تمامن انتخابی هستند. یعنی بیمار مجاز به انتخاب یا عدم انتخاب اونهاست. حتی در مواردی که توصیه به عمل میشه و این عمل خطرناکه، تصمیم آخر رو بیماریا ولی قانونی او میگیره نه پزشک. به همین دلیل هست که بعضی مواقع انسانها دستور یک پزشک رو رعایت نمیکنند و با مراجعه به دیگری سعی میکنند راه حل دیگه ای رو پیدا کنند. ولی مگه در احکام این چنینه؟ یعنی وقتی یک دایناسور تشخیص میده که ویدئوکال حرامه، مگه میشه اون رو نادیده گرفت؟ برای مخاطبان اون دایناسور که همون مقلدینش باشند این حکم لازم الاجراست. بنابر این مقایسه دستورات پزشکی و دینی با هم از لحاظ رفرنس خواهی یک مقایسه مع الفارق هست. پس همچنان به لطف حضرت اسپاگتی اراجیف و استدلالات دینی و آخوندان در دوره زمانه آگاهی و پرسش کم می آورد.
ولی اگه بخوایم جدی تر به این شبهه نگاه کنیم باید گفت که البته کسی از پزشک در مورد دستوراتش پرسشی نمیکنه ولی این راه برای اون باز هست که بپرسه. انسانها بطور تجربی به پزشک اعتماد میکنن ولی اگر کسی به هر دلیلی رفرنسی از پزشک خواست مجاز به این کار هست و در ضمن این رفرنسها اونقدر روشن و صریح هستند که در بعضی موارد افراد غیرمتخصص هم میتونند اون رو دریابند. در مقایسه، مثلن فتوایی که اخیرن این دایناسورهای اسلامی در مورد حرام بودن ویدئوکال صادر فرمودند خب طبیعتن بطور صریح در احکام یا روایات یا آیات موجود نیست. این نتیجه ایه که از اراجیفی مانند قال فلانی قال فلانی قال فلانی گرفته شده. اگر از آخونده بپرسید کجای دین نوشته شده قاطی میکنه. چون خودش میدونه که با این فتوا گودرز رو به شقایق ربط داده و این ارتباط برای افراد با عقل عادی ناموجه هست. چنین پیچیدگی و استدلالاتی در علوم تجربی وجود ندارند. علوم تجربی خیلی باور پذیرتر از اینها هستند چرا که از یکی از در دسترس ترین ویژگی های انسانی که تجربه باشه منتج میشن. وانگهی مگه دین ادعا نداره که با تحقیق به بار مینشینه؟ پس چرا از تحقیق و پرسش پریشان میشه؟
از طرف دیگه دستورات پزشکی اگر چه لفظ دستور رو یدک میکشند ولی تمامن انتخابی هستند. یعنی بیمار مجاز به انتخاب یا عدم انتخاب اونهاست. حتی در مواردی که توصیه به عمل میشه و این عمل خطرناکه، تصمیم آخر رو بیماریا ولی قانونی او میگیره نه پزشک. به همین دلیل هست که بعضی مواقع انسانها دستور یک پزشک رو رعایت نمیکنند و با مراجعه به دیگری سعی میکنند راه حل دیگه ای رو پیدا کنند. ولی مگه در احکام این چنینه؟ یعنی وقتی یک دایناسور تشخیص میده که ویدئوکال حرامه، مگه میشه اون رو نادیده گرفت؟ برای مخاطبان اون دایناسور که همون مقلدینش باشند این حکم لازم الاجراست. بنابر این مقایسه دستورات پزشکی و دینی با هم از لحاظ رفرنس خواهی یک مقایسه مع الفارق هست. پس همچنان به لطف حضرت اسپاگتی اراجیف و استدلالات دینی و آخوندان در دوره زمانه آگاهی و پرسش کم می آورد.