شنبه، تیر ۲۹

ویدئوی بیخدایی

درود بر شما؛

به همراه عده ای از هموندان ارجمند انجمن دفترچه، یک ویدئو تهیه کردیم به نام بیخدا. در این ویدئو میتونید خلاصه ای از آمار بیخدایی و گسترش اون رو در جهان مشاهده کنید. باشد که مقبول افتد و اجرش برای ما همچون خوابیدن با دختران همیشه باکره برای مسلمانان باشد.

دانلود ویدئو به حجم 21 مگابایت
لینک ویدئو در یوتیوب

یکشنبه، فروردین ۱۱

خاروت بیس

این روزها نقل بازار اینه که این عمله عکره های اسلامی برای دست انداختن مراسم اسکار و البته به ظاهر، نشان دادن سیاسی بودن اسکار، تصمیم گرفتند جایزه ای رو به عنوان باروت خیس به همسر پرزیدنت اوباما اهدا کنند. ظاهرن این جایزه به کسانی داده میشه که خیلی آقایون میتونند روش مانور بدند. البته تابناک نوشته دلیل اینکار اعلام برنده شدن فیلم آرگو از زبان وی بوده. گویا اینکار باید نشاندهنده این باشه که اسکار یه فستیوال سیاسیه و از کاخ سفید دستور میگیره.

خب برای ذهن معیوب و کرم خورده اسلامی اینها تعجبی نداره. همینطور چپولهای معتقد به تئوی توطئه خوراکشون این اراجیفه. وگرنه دنیا میدونه که در کشورهایی که بانوی اول اون کشور مثل ایران پیش از انقلاب فعال و مشغوله، این فعالیت و اشتغالش به کارهای فرهنگی و تربیتی و خیریه و عمومن کارهای غیرسیاسی پرداخته میشه. در همین کشور آفت زده هم همینطور بوده. فرح پهلوی هم در زمان خودش به بازسازی مدارس، عیادت از بیماران و سرکشی به انجمن های ادبی مشغول بود. من یک کتاب از یکی از بستگانم به ارث بردم که اون موقع در مدارس ایران توزیع شده بود به اسم عظمت بازیافته. این کتاب رو در بچگی خوندم. گروه هدف این کتاب هم بچه ها هستند. کتاب به شکل مصور و با نقاشی، بخشی از زندگی محمدرضا شاه رو نمایش میده. یادمه توی اون کتاب به این بازدیدهای شهبانو اشاره شده بود.

لیست سازمانهای تحت ریاست فرح پهلوی رو در اینجا میتونید بخونید. اینجا هم شرح بازدیدهای داخلی او رو بخونید. هرجا رفته یا بنیاد خیریه باز کرده یا تلویزیون افتتاح کرده یا شیرخوارگاه افتتاح کرده. البته هیچ کژی و انحراف و ظاهرسازی در زندگی این زن نمیشه پیدا کرد. حتی بیماران روانی رژیم هم نتونستند 34 سال این کار رو بکنند. به همین دلیل شهبانوی ایران رو میشه واقعن یک بانوی انسانگرا و شریف دونست.

خانم میشل اوباما هم همینطور هستند. اصولن بانوی اول کشور خودشو دیگه درگیر سیاست نمیکنه. سیاست وظیفه او نیست. ایشون هم مرتب در حال کارهای فرهنگی و عام المنفعه هستند. از بازدید از استراحتگاه افراد بی خانمان گرفته تا رسیدگی به امور کودکان. در سال 2006 نشریه Essence او رو در ردیف 25 زن الهام بخش قرار داد. ایشون به همراه سارا براون، همسر نخست وزیر بریتانیا در سال 2009 یک بازدید از آسایشگاه بیماران سرطانی داشتند.

به هر حال هرجای دنیا رو نگاه کنید همینطوره. حضور خانم اوباما نشانگر این نیست که ایشون دست اسکارو رو کردند ای ابلهان. این سخن بی شعورانه شما درست مثل اینه که حضور سید محمد حسینی وزیر فرهنگ ایران نشان دهنده سیاسی بودن مراسم جشنواره فجره. مگه این پشمالوی به درد نخور عضو کابینه نیست؟ باز صد رحمت و مغفرت به خانم اوباما که دست کم عضو کابینه شوهرش نیست! ولی خب ما انسانهای آزاد میدونیم که این حرفها مصرف داخلی دارند و برای مشتی بسیجی و نون خور حکومت سروده میشن. وگرنه سفارت سوییس میدونه اینها رو و به همین دلیل دعوت آقایونو تخمشم حساب نکرد و حتمن هم بعد از دریافت این جایزه از پست اونو وارد سطل آشغال بزرگ سر کوچشون میکنه. حالا هی بشینید بع بع کنید پشت سر حکومت. در ضمن این پست برای من 1000 دلار عایدی داشت از حکومت اسرائیل. لطفن سوال نفرمایید.

یکشنبه، اسفند ۶

چرا از دکتر نمی پرسید در کجای طب نوشته شده؟

چند وقت پیش یک یابو مانندی در نمیدانم کدامین کانال تلویزیون این مزخرف رو مطرح کرد که مگه وقتی شما به دکتر میرید ازش میپرسید این نسخه ای که براتون پیچیده کجای طب نوشته شده؟ البته این حرفو یه آخوندی پای منبر زده و من ویدئوش رو قبلن دیده بودم و البته از چند مسلمان هم شنیده بودم. خب مهمترین نتیجه ای که آدم از این سخن میگیره اینه که مسلمانها از اینکه کسی از منشا احکامشون سوال بپرسه ناراحت میشن. یعنی خوششون نمیاد. آقا برای چی میپرسی اینی که هست از کجا اومده؟ ما که برای همه دستورات و فتواهامون دلیل و منطق نداریم. پس ما رو بیخود به مخمصه ننداز. این شبهه در نظر اول اوج دستپاچگی و استیصال صاحبان دین رو نمایان میکنه.

ولی اگه بخوایم جدی تر به این شبهه نگاه کنیم باید گفت که البته کسی از پزشک در مورد دستوراتش پرسشی نمیکنه ولی این راه برای اون باز هست که بپرسه. انسانها بطور تجربی به پزشک اعتماد میکنن ولی اگر کسی به هر دلیلی رفرنسی از پزشک خواست مجاز به این کار هست و در ضمن این رفرنسها اونقدر روشن و صریح هستند که در بعضی موارد افراد غیرمتخصص هم میتونند اون رو دریابند. در مقایسه، مثلن فتوایی که اخیرن این دایناسورهای اسلامی در مورد حرام بودن ویدئوکال صادر فرمودند خب طبیعتن بطور صریح در احکام یا روایات یا آیات موجود نیست. این نتیجه ایه که از اراجیفی مانند قال فلانی قال فلانی قال فلانی گرفته شده. اگر از آخونده بپرسید کجای دین نوشته شده قاطی میکنه. چون خودش میدونه که با این فتوا گودرز رو به شقایق ربط داده و این ارتباط برای افراد با عقل عادی ناموجه هست. چنین پیچیدگی و استدلالاتی در علوم تجربی وجود ندارند. علوم تجربی خیلی باور پذیرتر از اینها هستند چرا که از یکی از در دسترس ترین ویژگی های انسانی که تجربه باشه منتج میشن. وانگهی مگه دین ادعا نداره که با تحقیق به بار مینشینه؟ پس چرا از تحقیق و پرسش پریشان میشه؟

از طرف دیگه دستورات پزشکی اگر چه لفظ دستور رو یدک میکشند ولی تمامن انتخابی هستند. یعنی بیمار مجاز به انتخاب یا عدم انتخاب اونهاست. حتی در مواردی که توصیه به عمل میشه و این عمل خطرناکه، تصمیم آخر رو بیماریا ولی قانونی او میگیره نه پزشک. به همین دلیل هست که بعضی مواقع انسانها دستور یک پزشک رو رعایت نمیکنند و با مراجعه به دیگری سعی میکنند راه حل دیگه ای رو پیدا کنند. ولی مگه در احکام این چنینه؟ یعنی وقتی یک دایناسور تشخیص میده که ویدئوکال حرامه، مگه میشه اون رو نادیده گرفت؟ برای مخاطبان اون دایناسور که همون مقلدینش باشند این حکم لازم الاجراست. بنابر این مقایسه دستورات پزشکی و دینی با هم از لحاظ رفرنس خواهی یک مقایسه مع الفارق هست. پس همچنان به لطف حضرت اسپاگتی اراجیف و استدلالات دینی و آخوندان در دوره زمانه آگاهی و پرسش کم می آورد.

پنجشنبه، آذر ۲

چند نکته درباره کودتای کربلا

* آخوندهای شیعه معتقدند امامان به تمام علوم اشراف داشته و از پشت سر خود آگاهی دارند. حضرت امام حسین برای به موفقیت رسیدن در قیام عاشورا (بخوانید کودتای کربلا) پسر عمه خودش مسلم بن عقیل رو برای جویا شدن اوضاع شهر کوفه و سبک سنگین کردن نیروهای هوادار به اونجا فرستاد.


* مسلم بن عقیل بعد از مدتی فعالیت توسط عوامل نفوذی عبید الله بن زیاد کشته شد. خبر این قتل دیر به حضرت رسید. حضرت بعد از دریافت اخبار مسلم مبنی بر مناسب بودن احوال به سوی کوفه راه افتاد و حتی در میانه راه یک کاروان رو غارت کرد. بعدن مطلع شد که مسلم کشته شده.

* تا اینجا که درک و علم غیب حضرت ارور میداد، حضرت بعد از با خبر شدن از مرگ مسلم عظم، بازگشت کرد ولی با مقاومت برادران مسلم برای تلافی کردن خون او مواجه شد.

* در ادامه حضرت با سپاه حربن یزید مواجه شد که باز قصد برگشتن به مدینه کرد ولی حربن یزید مانع شد.

* با اضافه شدن سپاهی به فرماندهی عمر بن سعد ابی وقاص (فرزند همان سعد بن ابی وقاص که فرماندهی اعراب در جنگ قادسیه در مواجهه لشکر اعراب با ایرانیان به فرماندهی رستم فرخزاد، سپهسالار ارتش ایران، رو بر عهده داشت) حضرت امام حسین درخواست کرد از سه حق انتخاب یکی به اونها داده بشه: یا به مدینه برگرده و مثل پسرهای خوب زندگی کنه، یا به پیش یزید بره و مساله خلافت رو با مذاکره حل کنه و یا به سرزمین دیگری بره و به غارت بپردازه و با غیرمسلمانان بجنگه. ابن سعد این درخواست ها رو رد کرد و خواستار این شد که حسین بن علی فورن با یزید بیعت کنه یا اینکه کشته بشه.

* موضوع حسین بن علی و یزید بن معاویه موضوع خلافت بود نه امامت. حسین هرگز حرفی از امامت نزد. همانطور که علی بن ابی طالب نزد. علی هرگز در جایی نگفت که امامت از او در طول خلافت خلفای راشدین گرفته شده. ادعای امامت برای علی و حسین، ادعاییه که در قرن های بعدی به لحاظ خواست سیاسی و اجتماعی آخوندان دین فروش و نیاز اونها به دست و پا کردن سابقه و تاریخ از سلسله امامان تولید شد.

* روزی یادم هست مشغول گوش دادن به رادیوی پشم وشیشه بودم که کارشناس مذهبی اون داشت فریاد سر میداد که حسین دارای جایگاهی عالیرتبه در کائنات هست و موجودات همیشه طالب وصل او هستند. از جمله از قول ابن عباس که از مورخین قرن اول هجریه گفت که در زمان تولد حضرت، فرشته بال شکسته ای نزد گهواره وی رفت و خودش رو به حضرت مالاند! سپس به خواست خدا بالهای فرشته ترمیم شده و او به آسمونها رجوع کرد. این داستان به شکلی هم در تبیان ذکر شده. جدا از خردگریز بودن این داستان که شبیه داستان های شنگول و منگول هست، قضیه ناماده بودن فرشته و مالش به حضرت و پرواز به سمت و سویی که آرش بیخدا اون رو به زیبایی در اینجا شکافته جای تعمل داره.

* اگر از تار و پود پوسیده داستانهای هزار و یک شب کودکانه دینی که ساخته و پرداخته مغز سودجوی آخوندان و ملایان به جهت خر کردن عوام الناس هست بگذریم و به واقعیات تاریخی و رویدادهای تاریخی تکیه کنیم، حرکت حسین بن علی به سوی کوفه به تمنای حکومت و خلافت بوده نه امامت یا ماندگار کردن اسلام. واقعیت اینه که حکومت اسلامی در زمان سالهای دهه 5 و 6 و7 هجری بشدت درگیر جنگ ایران بوده. در ایران مردم غیور و وطن پرست هر روز از طرفی شورش میکردند و اسباب زحمت حکومت میشدند. مردم ایران 200 سال در برابر تجاوز اسلام مقاومت کردند. مردم ایران هرگز با روی خوش با اعراب مواجه نشدند. حتی در جاهایی مانند شمال ایران (گیلان و مازندران و طبرستان) این مقاوت بیش از 250 سال طول کشید بطوریکه اعراب مرز این سرزمین ها رو ثغر (مرز جدا کننده کفر از اسلام) نام گذاشتند. در این شرایط هر شورش و عصیانگری از طرف خلیفه بشدت سرکوب میشد. حکومت اسلامی تحمل شورش از درون رو دیگه نداشت. به همین دلیل یا باید فرد شورشی به غلط کردن میفتاد یا باید پتانسیل سرکشی دوباره رو با کشتنش نابود میکردند. درست مثل زمانیکه ایران با عراق درحال جنگ بود و حکومت خمینی بی رحمانه و به بهانه جنگ، صداها و فریادها رو به سختی و سنگینی خاموش میکرد. به این دلیل برخورد یزید با حسین نه به خاطر همسویی یا ضدیت با اسلام بلکه به خاطر منافع شخصی بوده. یزید خلیفه، نخستین اولویتش اینه که خلافت خودش رو نگهداری کنه.

* از طرفی به قول حضرت آرش البیخدا، با از بین رفتن پدرخوانده یک گروه مافیایی سایر دله دزدها و نوچه ها به جان هم میفتند. یعنی محمد که به درک واصل شد، از اون به بعد اختلاف بین پیروان شروع شد. هرکی ساز خودش رو کوک کرد و فکر قدرت به سرش زد که سلسله مراتب تاریخیش رسید به رویارویی یزید و حسین. بعلاوه این، خصومت شخصی و قبلی هم مزید بر علت رویارویی این دو عرب بوده. علی در نامه 10 نهج البلاغه در پاسخ به جنگجویی معاویه مینویسه "من ابوالحسن، كشنده جد و دايى و برادر تو در روز نبرد بدر، مى باشم كه سر آنان را شكافتم". همین موضوع عاملی بوده برای یزید تا تلافی روزهای گذشته رو بکنه. یزید فرصت رو برای انتقامجویی از بنی هاشم غنیمت دونست. اینها همه تخمهای کاشته محمد بن عبدالله، خونخواه بزرگ بود که به بار نشسته بودند. حسین به قانون شتری جد خودش کشته شد. یا با حکومت اسلامی بیعت میکنی و یا کشته میشوی.

* در بالا گفتم که سعد ابی وقاص فرمانده لشکر اعراب در قادسیه بود. نبرد قادسیه یکی از مهمترین و شاید مهمترین نبردهای اسلام با ایران بوده. نبردی که 4 ماه دو لشکر رو روبروی هم در حال رجزخوانی و رد بدل کردن سفیر قرارداد و سپاه ایران سرانجام با کشته شدن رستم فرخزاد شکست خورد. دکتر عبدالحسین زرینکوب در دو قرن سکوت مینویسه این نبرد 4 روز بطول کشید. رستم رو درحالی پیدا کردند که بیش از 100 زخم شمشیر داشت. اسباب جنگیش رو بر روی استری قرار داده بوده و خودش زیر سایه اون خوابیده بود. سرباز عربی که پیکر او رو پیدا میکنه آلات جنگی رو از روی استر به روی پهلوان می اندازه و پشت پهلوان میشکنه. درفش کاویانی و آلات جنگی رستم هم به غنیمت به دست سعد افتاد. میگویند غنایم جنگی که در این نبرد بدست هر عربی افتاد انقدر زیاد بوده که غیرقابل باوره و نشان دهنده شکوه و جلال سپاهیان ایرانیه. کدامیک از جوانان نادانی که زیر پرچم سیاه و علم و کتل حسینی سینه و زنجیر میزنند از اینها خبر دارند؟ آیا هیچکدوم تا بحال از یک نهضت ایرانی ضد اسلامی مطلع شدند؟ اینها حتی همین اطلاعات دروغی و بی پایه شیعی رو هم از پای منبر و از دهن آخوند و روزه خوان شنیدند. چطوره که قیام های ضدعرب ایرانیان که گوشه به گوشه و بدون رهبری متحد شکل میگرفت از جمله قیام ابومسلم، بهافرید، راوندیان، استادسیس، خردم دینان، مازیار و غیره حتی به گوش جوانان ایرانی نخورده ولی درگوشی های روز عاشورای زینب و حسین و کیفیت کشته شدن علی اصغر برای همه روشنه؟ مردم ایران برای مدت 200 سال خونهای خودشون رو در برابر تجاوز اسلام دادند. قضیه روشنه، اسلام مانند زمان محمد به جایی حمله کرده بود و طلب بیعت میکرد. اگر بیعت نمیکردند باید کشته میشدند و زن و بچه ایرانیان از آن مسلمانان میشد. زنها رو یا به کنیزی میگرفتند و شب با اونها میخوابیدند، یا به فروش میرسوندند. ایرانیان در هر فرصتی برای انتقامجویی نقشه طراحی میکردند ولی به دلیل متحد نبودن و نداشتن حکومت مرکزی شکست میخوردند. جنایت های اسلام در ایران انقدر شدید و ددمنشانست که "تعجب" لغت ضعیفی برای خواننده این جنایاته. آیا تابحال دیدید در جایی مجلس تعزیه و سخنرانی و سینه زنی برای رستم فرخزاد، یا بابک خرمدین گذاشته بشه؟ اینها یک از هزاران نفری هستند که به وحشیانه ترین و اسلامی ترین روش ها در مقابله با تازش اسلام و تازیان کشته شدند.

* میگویند در روز عاشورا حضرت درخواست فرشتگان رو برای یاری رد کرد و فرجام رو به خدا واگذار کرد. پس کی بود که روز عاشورا فریاد زد "هل من ناصر ینصرنی؟"

دوشنبه، خرداد ۱۵

بستگی سیدعلی و خدا

استدلال:


1. خداوند عادل مطلق است


2.1 خداوند سیدعلی را دوست دارد


2.1.1 سیدعلی عادل است
نتیجه: خدا همان سیدعلی ست.


2.1.2 سیدعلی ظالم است
نتیجه: خدا احتمالن یکی از بستگان یا سمپات های گروه هایی مانند روشنفکران دینی و اصلاح طلبان اپوزوسیون و مجاهدین و رجوی است


2.2 خداوند سیدعلی را دوست ندارد


2.2.1 سیدعلی عادل است
نتیجه: خدا توجیه نیست. توجیهش کنید


2.2.2 سیدعلی ظالم است
نتیجه: خدا بی عرضه است

دوشنبه، فروردین ۷

سخن از زنانی که پیمبر خواستگاری کرد و نگرفت *

یکی از باورهای تخمی و غلطی که در میان مسلمانان وجود دارد اینست که گمان می‌کنند پیامبرشان زنان عدیده و ریز و درشت و رنگ و وارنگ را به سبب امور خیر، ملاحظات سیاسی یا آینده نگری هایی اختیار کرده تا ریشه اسلام را تقویت کند. در همین رابطه اشاره میکنم به چند خط از تاریخ طبری که عینن در ادامه نقل می شود:


سخن از زنانی که پیمبر خواستگاری کرد و نگرفت

و نيز ضباعه دختر عامربن قرط را از پسرش سلمة بن هشام بن مغیره خواستگاري كرد و او گفت: «تا راي او را بپرسم» و پيش مادر رفت گفت: «پیمبر خدا از تو خواستگاری کرد».
گفت: «تو چه گفتی؟»
گفت: «گفتم تا رای تو را بپرسم.»
گفت: «مگر در مورد پيامبر بايد راي كسي را پرسيد، برو و موافقت كن.»
و سلمه، پیش پیامبر رفت اما پیمبر سکوت کرد به سبب آنکه شنیده بود ضباعه کهنسال است.

گويند: پيامبر از صفيه دختر بشامه، خواهر اعور عنبري نيز خواستگاري كرد وي اسير شده بود و پيمبر او را مخير كرد و گفت: «اگر خواهي من و اگر خواهي شوهرت را برگزین.»
و او گفت: «شوهرم» و پيمبر او را آزاد كرد.

و نيز پیمبر از ام جيب دختر عباس بن عبد المطلب خواستگاري كرد اما معلوم شد او عباس برادر شيري اوست که ثویبه هردو را شیر داده بود.

از جمره دختر حارث بن ابي حارث نيز خواستگاري كرد و پدرش گفت عیبی دارد و نداشت و چون به خانه رفت دید که برص گرفته است.

مشخص است که پیمبر خدا نه تنها به دنبال امور خیریه نبوده است، بلکه در اختیار کردن زنان خود، بسیار با سلیقه و با ذره بین رفتار می کرد. بر خلاف باور پیروانش، حضرت تنها به ارگاسم رساندن بیوه زنان را هدف خود قرار نمی داد، بلکه عشق و حال خود را نیز در نظر می‌گرفت. به نظر میرسد در میان 11 زنی که حضرت اختیار کرده، تنها یکی آنهم عایشه 9 ساله بیوه نبوده است. حضرت گویا مانند بسیاری از پسران جوان مایل بودند با زنان مسن و جا افتاده نزدیکی کنند، همان ژانر معروف فیلم‌های پورن معروف به MILF.

* تاریخ طبری جلد 4 صفحه 1298

جمعه، مرداد ۲۸

رطب خورده منع رطب چون نکند؟

نخستین باری که این داستان را شنیدم در سال اول دبیرستان و کلاس علوم دینی بود. معلم دینی دبیرستان ما پیرمردی بود که با حرارت و شوق عجیبی این داستان را برایمان تعریف می کرد. داستانی که حکایت میکند که روزی زنی فرزند خود را پیش پیغمبر اسلام برد و گله کرد که پسرش خیلی خرما میخورد و از محمد خواست تا او را نصیحت کند. محمد بن عبدالله به زن میگوید برو و فردا بیا و فردا محمد این کار را میکند. زن علت را میپرسد و محمد میگوید من خودم دیروز خرما خورده بودم و نمیتوانستم کس دیگری را از خرما خوردن منع کنم!

این داستان بعنوان یک ویژگی اخلاقی و یک درس اخلاق همواره بین مسلمانان مطرح است. صرف نظر از صحت آن، ارضاء مسلمانان با چنین وصف هایی از پیغمبرشان خیلی تعجب برانگیز است. من تا چند سال با این موضوع کلنجار میرفتم. اعتراف میکنم که تقریبن قبول داشتم که این یک درس اخلاقی است و مثلن اگر من امروز یواشکی یک نخ سیگار کشیدم دیگر حق ندارم دوستم را از این کار بر حذر داشته باشم! باید صبر کنم تا فردا بشود. گویا غروب و طلوع خورشید یکبار انسان را ریست میکند! انگار فردا من دیگر آن من امروز نیست! چرا که زمین یک مقداری دور خود چرخیده است!

اکنون ولی میدانم که این ویژگی اخلاقی محمد بن عبدالله یک سفسطه است. سفسطه ای که با نام you also در انگلیسی و «خودت هم» در فارسی شناخته میشود. جنبه سفسطه آمیز این حکایت در اینست که پیغمبر خدا اگر به کودک بگوید خرما نخور، کودک یا شخصی فرضی به او خواهد گفت «تو که میگویی نخور چطور خودت خورده ای؟» و به همین دلیل برای اجتناب از این چالش سنگین! و عجیب، دست به کار حکیمانه «برو فردا بیا» میزند. شاید هم از همانجا به بعد ادارات دولتی کشورهای اسلامی ارباب رجوع را به فردا حواله کرده اند! درست مانند آنکه یک معتاد به فرد غیر معتادی بگوید از مخدر دوری کن و فرد دوم بگوید سخن تو درست نیست چرا که خودت دوری نکرده ای یا نمیکنی.

درستی یا نادرستی یک سخن یا عمل بستگی به فاعل آن ندارد. اگر خرما خوردن زیاد، دزدی، سیگار کشیدن و غیره بد هستند، فی نفسه بدند؛ نه اینکه چون فردی آن را انجام میدهد/نمیدهد بد باشند. البته میدانیم که در اسلام اینها مطرح نیست و رفتار محمد عین عدل، انصاف، حقوق، اخلاق، انسانیت و خردگرایی است. ولی امروزه دستکم این حکایت محمد را یک سفسطه باز معرفی میکند.

فعالیت در توییتر

بازار وبلاگ نویسی مانند گذشته دیگر داغ نیست. کسانی که وبلاگ نویسی و وبلاگ خوانی میکردند امروز بیشتر در توییتر فعال هستند. من هم برای کمک و ا...