پنجشنبه، مرداد ۱

جمهوری اسلامی مریض



ساختار بیمار نظام ولایت مطلقه



با درود؛

جمهوری اسلامی نظامی شخص محور است که بر پایه اتکا به ایدئولوژی دین، بر مردم حکمرانی می‏کند و در طول تاریخ کوتاه و خفت بار خود نشان داده است که کوچکترین احترامی به اصول پایه‏ی دموکراسی و لیبرالیسم نمی‏گذارد. سخنان سال گذشته‏ی آیت الله مصباح یزدی از مراجع با نفوذ و تندوروی نظام مبنی بر مورد نظر نبودن جمهوری در برپایی این نظام توسط آیت الله خمینی ملعون، مهر تاییدی بر این گفتار است. ایشان در نظر دارند به طور تئوریک، پایه‏های همین جمهوریت مریض و ناقص نظام را اکنون پس از سی سال سست و ناپابرجا کنند. نظر ایشان مبنی بر شرعی بودن حکومت اسلامی که حاکم آن جانشین امام زمان، مهدی موهوم است، نشانه‏ای خطرناک از خطر عقب گرد و بازگشت به اصول 14 قرن پیش دارد و باید به هر راه ممکن و با هر وسیله، جلوی چنین سخنانی گرفته شود. ما مردم نباید به آدمخواران و آدم کشان دین فروشی مانند او، خامنه‏ای، رفسنجانی، احمد خاتمی و ... پروانه دهیم چنین بی پروا از به تاراج بردن حقوق غیر قابل انکار ملت در برابر حکومت بهره ببرند. ولی در عین حال هم هوشیاریم که همین نظام آلوده و مریض کنونی هم عاری از اشکال و راه‏هایی برای بردن و خوردن حق مردم نیست.

در تالار گفتمان گفتگو دات کام، من چند وقت پیش جستاری گشودم که در آن به کمک دوستان، چارت سازمانی نظام ج.ا را بسازیم. در کنار این، یک نمودار دیگر هم ساخته شد که نام نمودار "فرآیند انتخاب و انتصاب" را بر آن نهادیم. این نمودار برای بررسی و تحلیل ساختار نظام تا حدودی مطلوب است و نکاتی را می‏توان از آن فهمید. از جمله مریض بودن این نظام و اینکه در پایه و اصل، این نظام اصلن دموکرات نیست تا اصلاح طلبان بخواهند به زور و با پاشنه کش، دموکرات بودن آن را جا بیاندازند.

در این نمودار دو دور مشاهده می‏شود که نشان از غلط بودن و ضد دموکراتیک بودن نظام دارد. یک دور اینست که رهبر با اختیارات عجیب و غیر قابل پذیرش خود، 6 تن از فقهای شورای نگهبان را بر می‏گزیند و آن‏ها هم بر کار انتخابات نظارت دارند و کاندیداها را دست چین می‏کنند تا در 3 مورد انتخابات غیر دموکراتیک، مانند مترسک رای بیاورند و به نظام خدمت کنند. یکی از این انتخابات، انتخابات مجلس خبرگان رهبری است. خود این مجلس بر رهبر و اعمال او نظارت دارد (البته تا به حال که چیزی جز تعارف و تعریف و تمجید چیزی از این مجلس فسیل پرور ندیدیم)، رهبر را انتخاب و یا عزل نمی‏کند (بخوانید می‏کند)، و رهبر مجددن فقهای شورای نگهبان را و این دور تا ابد ادامه دارد. نمودار زیر نشان دهنده‏ی این ادعاست، به مسیر قرمز نگاه کنید:


در دور دیگری که مشاهده می‏شود (فرتور زیر)، رهبر رییس قوه‏ی قضاییه را انتخاب می‏کند، وی 6 تن از حقوقدانان شورای نگهبان را به مجلس شورای اسلامی برای رای گیری معرفی می‏کند، مجلس شورای فرمایشی که خود قبلن از فیلتر شورای نگهبان و رهبری عبور کرده است، به این کاندیداها رای می‏دهد چرا که این کاندیداها با نظر رهبر انتخاب می‏شوند، خود این 6 تن در شورای نگهبان مجددن کاندیداهای مجلس خبرگان را می‏چینند و دوباره مجلس خبرگان، رهبر را کار ندارد! عجب نظام پیشرفته‏ای شد در سایه‏ی اصل مترقی ولایت فقیه.


ممکن است کسی بگوید خود رهبر برگزیده‏ی غیر مستقیم مردم است، ولی کدام برگزیده‏ای برای تمام عمر سر پست خود می‏ماند؟ یکی از اصول دموکراسی، مادام العمر نبودن پست‏هاست. یک شبهه دیگر می‏تواند اینگونه مطرح شود که رهبر تنها 6 تن از اعضای شورای نگهبان را بر می‏گزیند و 6 تن حقوقدانان را رییس قوه‏ی قضاییه انتخاب می‏کند. ولی این هم به نوعی انتخاب غیر مستقیم است، درست همانند انتخاب غیر مستقیم رهبر که ذوب شدگان در ولایت از آن پاسداری و طرفداری می‏کنند. تازه اوضاع وقتی بدتر می‏شود که بدانیم رییس قوه‏ی قضاییه برای معرفی این حقوقدانان، از رهبر هم چراغ سبز می‏گیرد! پس به نوعی می‏شود گفت کلیه‏ی 12 عضو شورای نگهبان انتخابی رهبر هستند.

اینست که این نظام مریض و بیمار است و هر کاریش بکنیم درست نمی‏شود مگر اینکه ساختار آن را به هم بریزیم و آن را از پایه ویران کنیم تا اثری ازش باقی نماند. این بیماری را کسانی که در سال 58 به پای صندوق رایرفتند تایید کردند و آنها هستند که باید جوابگوی بلای آمده بر سر ما باشند، ولی این سخنان این چنین فایده‏ای ندارد. ما خودمانیم که باید این نظام را سرنگون کنیم؛ آن هم نه بوسیله‏ی شعار و اعتصاب و انقلاب مخملی و این دست بچه بازی‏ها. تنها بوسیله‏ی جنگ و دعوای خیابانی و درگیری و خونریزی و گلوله در کردن. در آینده درباره‏ی این موضوع مطلبی خواهم نوشت.

بدرود.

برای بحث وبررسی به گفتگو دات کام بپیوندید


شنبه، تیر ۲۰

فیلتر شکن



دانلود فیلتر شکن


با درود


این روزها که همه‏جا ف‏ی‏ل‏ت‏ر است و تنها سایت‏های دوست و یار دولت و رژیم وحشی آخوندی باز هستند، بی خبری و بی اطلاعی از اوضاع پدر در می‏آورد. برای جلوگیری از این امر و با قصد قربت، ف‏ی‏ل‏ت‏ر شکن جدید اولترا سرف را برای دانلود قرار می‏دهم تا از این راه بار دیگر مشت محکمی به دهان لرزان و شل و ول رژِیم آخوندی زده شود. لینک دانلود در زیر آمده است

بدرود

جمعه، تیر ۵

رژیم وحشی



اسلام‏ سیاسی

با درود؛

درود بر شرف و شجاعت ندا. ندا آقا سلطان دوست و هموطن گرامی ما که در خیابانهای اسلام ناب محمدی هدف گلوله‏ی سربازان گمنام امام زمان قرار گرفت. اسلام اگر با سیاست آمیخته شود نتیجه‏اش همان چیزی است که 30 سال امثال من گفتند و باور نشد ولی در نهایت به توسط خود دکانداران دینی در مناظره‏های تلویزیونی فاش شد.
حتمن تا کنون فیلم گلوله خوردن ندا را دیده‏اید ولی اگر نه، می‏توانید از این لینک (برداشته از وبلاگ مسعود عزیز) دانلود کنید. این است اسلام ناب محمدی عزیز که دلش برای مردم حکومتش می‏تپد. اسلامی که تاب و تحمل در خیابان ماندن عده‏ای را ندارد و با کمترین شعار و داد و بیدادی چپ می‏کند. لذا برای پیش گیری از این چپ شدگی، نیازمند به عده‏ای بی وطن خود باخته است تا برای او آدم بکشند.

ندای زیبا و شجاع من، آسوده بخواب که راهت رهرو دارد، انتقام خون سرخ تو از این دیو صفتان و ماربدوشان ضحاک صفت گرفته خواهد شد.




این اسلام عین اسلام محمدی صدر تاریخ خود است که همه‏ی خالفان را تار و مار می‏کرد. اسلامی که در یک روز یک قبیله‏ی از یهودیان یثرب را نابود کرد و زنان و اموال آنان را بالا کشید. فکر می‏کنید این رژیم اگر کارد به استخوانش برسد با همان عمال خودش این کار را نمی‏کند؟ اگر شما خواننده‏ی این خطوط، پایبند به رژیم و تئوری کثیفش یعنی انقلاب اسلامی هستید، تا دیر نشده خود را از بند این مار هزار خط برهانید و در مسیر دوستان و هموطنان لخت و دست خالی در خیابان قرار بگیرید. این رژیم برای بقا حتا شما را هم لت و پار خواهد کرد. خود را در تاریخ منفور نکنید و نام خود را جاودانه سازید.




هموطنان سپاهی و بسیجی و پلیس، یار مردمتان باشید، تاریخ نشان داده است که ظالم همواره به قعر دریای نفرت و خفت کشیده خواهد شد. تاریخ نشان داده است که این انسانهای خائن و جنایتکار روزی از بین می‏روند و جای خود را به عدل و اراده‏ی مثبت و اندیشه‏ی برتر خواهند داد. ضحاک زمانه، آیت الله خامنه‏ای را تنها بگذارید و به مردم بپیوندید.در ایران زمین، فریدون‏ها هستند تا خواب را از چشمان ضحاک بگیرند


منم پور آن نیک بخت آبتین
که بگرفت ضحاک ز ایران زمین

بکشتش به زاری و من کینه جوی
نهادم سوی تخت ضحاک روی
درود بر شرف همه‏ی مردمان آزاده و انسان دوست.


دوشنبه، خرداد ۴

بی خدایان

بی خدایان

با درود؛

دوست خوب و دانای من ناباور یک کار ارزشمند و قابل تقدیر انجام دادند که در این پست آن را معرفی می‏کنم. یک ویدئوی جالب و دیدنی از مشاهیری که نسبت به خدا باورند نیستند.

البته هدف از ارائه‏ی این ویدئو این نیست که به شما نشان دهیم که چون این عده بیخدا هستند، پس بیخدایی عقلانی و درست است. خیر. هیچ شخصی مرجع خداباوری نیست. هدف و انگیزه اینست که نخست، برخی گفته‏های خداباوران به خصوص شیعیان (که دست شیطان را در دروغ بسته‏اند) را درباره‏ی باورمندی و ایمان بعضی از بزرگان پوچ سازیم؛ دُیم نشان دهیم بیخدایی برابر با بی اخلاقی و ضد اخلاقی بودن نیست چرا که بسیاری از این بزرگان از همه‏ی آخوندها روی هم بیشتر به بشر خدمت کرده‏اند و درستی از خود نشان داده‏اند - چیزی که خلاف آن در جامعه‏ی امروز ما جا افتاده است و به سبب تبلیغات وسیع آخوندی و دستگاه دروغ پران آن بیخدایان و بی دینان را مشتی بی هدفِ بی اخلاق نشان می‏دهند - ؛ سیُم نشان دهیم که بیخدایی و بی دینی به وارون باور بیشتر مردم، از روی احساسات و بی اطلاعی نیست. شما برای رسیدن به اینجا ناچارید مطالعه‏ی بسیار داشته باشید، در حوزه‏ی دین، فلسفه‏ی دین، فلسفه‏ی شرق، و خیلی چیزها و سپس برسید به اینکه دین بیخود است و تازه شروع کنید به مطالعه درباره‏ی فلاسفه‏ی بیخدا و فلسفه‏ی آنها.

جا دارد یکبار دیگر از تلاش دوست خوبم ناباور در این باره سپاسگزاری کنم و دست ایشان را از دور بفشارم.

از دیدن ویدئو لذت ببرید.


لینک: http://www.youtube.com/watch?v=ZQfMbkCZSBI
بدرود


شنبه، فروردین ۲۹

فوت رضا فاضلی




رضا فاضلی تاریخی شد

درود بر دوستان؛

گرچه دیر است و تقریبن یک هفته از درگذشت روشنگر بزرگ حال حاضر می‏گذرد، ولی وظیفه داشتم به این مناسبت سیاهه‏ای بیاورم تا هم دل اندوهبار خود را سبک کنم و هم انجام وظیفه کرده باشم. زیاد بلد نیستم در این موارد مطلب بنویسم، تنها می‏توانم حس و حال درونی خود را اندکی قلمی کنم.




رضا فاضلی گرامی، پدر معنوی ما هم مانند پیامبر و امام و شاه و غیره، یک چینش از ذرات بنیادین بود (به تعبیر یکی از دوستان) که مانند همه آمد و رفت. و باز هم مانند همه از خود یادگاری‏هایی گذاشت که نامش را زنده نگه دارد. به قولی او با مرگ جاودانه شد.

فاضلی یک مرد لوتی و خردمند بود که در راه گشترش خردورزی و خرافه زدایی شاید بیش از بقیه تلاش کرد. وقت و زمان خود را برای اینکار می‏گذاشت و در عین حال، اعصاب خود را قربانی کله زنی با عده‏ای می‏کرد. در این راه پسر خود را از دست داد و بیژن هم قربانی جنایت ورزی و خون‏خواهی دشمنان خرد شد. به لطف سخنان او بسیاری از جوانان و ایرانیان رها شدند و دانا. مرگ او که در طول دوران زندگی‏اش نه کسی را کشته و نه کسی را آزرده و بلعکس بسیاری مغزها را پرورانده، برای ما خیلی اندوه‏ بار و دل آزار بود. شاید مانی گرامی بسیار بهتر از من در این باره نوشته باشد. آن را در اینجا بخوانید.

او نمرده است و راهش رهروان زیادی دارد. فاضلی یک اندیشه و یک تفکر است، اندیشه هرگز نمی‏میرد.

یادش گرامی باد.

یکشنبه، اسفند ۲۵

هدف خلقت



هدف خلقت و تناقضی در خدا




پیش درآمد




با درود؛








خداباوران همواره به این بسنده می کنند که جهان مخلوق خداست (خدا چیست؟) ولی به دنبال این پرسش نمی روند که چرا؟ چرا جهان مخلوق خداست؟ به دیگر سخن، چرا خدا جهان را آفرید؟ با توجه به صفات یونیورسال و عام خدا، کار بیهوده و باری به هر جهت از او بر نمی آید. یعنی خداوند کاری نمی کند که بی هدف باشد. پس باید دلیل خوبی برای خلقت ما داشته باشد ولی به راستی آن دلیل چیست؟










در برخی موارد پاسخی نمی شنویم جز اینکه این دلیل تنها دانسته ی خود خداست و بشر از آن آگاهی ندارد! پاسخی که در بسیاری موارد به منتقدان داده می شود. بسیار خوب، ما هم می گوییم تا زمانی که شما دلیلی برای آن نیاورید، پرسش سرجای خود و به قوت خود باقی است. ندانستن شما دلیلی برای حقانیت و درستی آن نمی شود. چرا که هر دلیلی که در کار باشد ممکن است بی پایه و بی اساس باشد و ما حق داریم آن را بررسی کنیم. یعنی با همان قوت و قطعیت می توان گفت پاسخی روشن وجود دارد که انگیزه و هدف خدا را پوچ کند.










ولی پاسخ بسیاری خداباوران به خصوص مسلمانان اینست که هدف خلقت به کمال رسیدن انسان/مخلوق است. همانطور که مرتضی مطهری در "هدف زندگی" اشاره کرده است، هدف به فعل برمی گردد نه به فاعل. یعنی خداوند را نمی توان با این انتقاد به چالش کشید که: هر انگیزه و هدفی از یک نقص و کمبود سرچشمه می گیرد. برای مثال شما انگیزه به خواندن درس دارید به این جهت که علمتان کم است و می خواهید بیشترش کنید؛ یا انگیزه به کشتن فلانی دارید چرا که هدفتان اینست که با نابود کردن وی راه را برای خود هموار کنید. پس هدف خلقت را به کمال رسیدن مخلوق/انسان می نامیم و از آنجا که خداوند کامل مطلق است و کمبودی در او راه ندارد، می توانیم این هدف را بپذیریم. فرض کنید شما هر هفته یک مجله علمی کودکان را برای فرزند خود می خرید. فروشنده این تصور را نمی کند که شما به این مجله نیاز دارید و می خواهید خودتان را دانا کنید، چرا که دانایی های شما بیشتر از یک مجله کودک است و در واقع شما کامل تر از کودک (در رده ی علمی) هستید. پس شما برای اینکه کودکتان کمال یابد اینکار را می کنید و این فعل نقصی به شما وارد نمی کند. خدا نیز در این باره نقصی ندارد بلکه برای کمال یافتن مخلوق خود، او را خلق کرده است.









جان سخن




اگر هدف خلقت را درست بینگاریم، پرسش دیگری مطرح می شود و آن اینکه: چرا خداوند مخلوق خود را از ابتدا کامل خلق نکرد؟ یعنی چرا آن کمال نهایی را که قرار است مخلوق به آن برسد از ابتدا در او قرار نداد؟ در حالی که می توانست چنین کند و اینمورد هیچ تناقضی برای او و مخلوق در بر نمی داشت؟ بر این پایه استدلال زیر مطرح می شود:











  1. خداوند خالق همه چیز است -> انسان مخلوق خداست.


  2. خداوند کامل است -> کمال دارد.


  3. از 1 و 2 نتیجه می شود که خداوند در خلقت کمال دارد.


  4. هدف از خلقت، رسیدن به کمال است -> انسان از ابتدا کمال ندارد.


  5. 3 با 4 تناقض دارد.









توضیح اینکه کمال خداوند به این معنی است که خداوند در هر عملی که از او بر می آید کمال دارد و آن را به بهترین نحو انجام می دهد. مانند اینکه اگر شما بخواهید کاری انجام دهید، در حالت عادی و نرمال آن را به بهترین شکلی که بتوانید انجام می دهید. یک برنامه نویس، برای حل کردن یک مساله، بهترین برنامه ای را که جواب بدهد می نویسد؛ یک دانشمند، بهترین راهی را که او را به پاسخ برساند بر می گزیند و یک سازنده ربات، بهترین رباتی را که بتواند می سازد.








ولی دست کم این را می دانیم که انسان به طور عام برای رسیدن به کمال خلق شده است و این به معنی این است که انسان کمال ندارد. خب این می تواند نقطه ضعفی برای خدا باشد که چرا انسان را ناقص (بدون کمال) خلق کرده است؟ یک نکته اینکه کمال در همه جای این استدلال به معنی آنچیزی است که هدف خلقت است و انسان در پایان مرحله زندگی دنیوی به آن می رسد (یا نمی رسد!- در دنباله می گویم چرا ممکن است نرسد). پس در استدلال بالا مغالطه عدم تکرار حد وسط بکار نرفته است. همینطور، کمال آن کمالی نیست که خداوند دارد و مطلق است بلکه همان کمالی است که خداباور ادعا می کند انسان قرار است به آن برسد.








ممکن است خداباور پاسخ دهد که کمالات ابتدایی در انسان قرار داده شده است. مانند عقل و فطرت و نیز خداوند با فرستادن پیامبران و دین و نشان دادن راه و روش رسیدن به کمال همه چیز را برای انسان ها تمام کرده است. ولی این پاسخ برای نجات خداوند پذیرفته نیست چرا که همچنان از یک موجود کامل و خالق انتظار می رود مخلوقی کامل و درست خلق کند و بر این پایه دلیلی برای فرستادن پیامبر و دین نباشد، دین و پیامبر خود نشانه ای از کمال نداشتن انسان است که به همین دلیل (نشان دادن راه کمال) عرضه شده اند. پاسخ باید دلیلی منطقی داشته باشد تا قانع شویم چرا این عمل انجام نشده است. گذشته از آن، بسیاری از انسان ها با دین و پیامبر به کمال نمی رسند و به آنها توجهی ندارند. گرچه می توان این پاسخ را انتظار داشت که هدف خلقت، به کمال رسیدن همه ی انسان ها نیست بلکه به کمال رسیدن عده ای است که به اینها توجه دارند. باز هم می گوییم همان عده ی کم بایستی در شرایط کمال خلق می شدند. در واقع دامنه بررسی را از همه انسان ها به معدودی از آنها کاهش دادیم.








یک پاسخ دیگر اینست که اختیار خود از جمله ی کمالات است و اگر انسان در کمال خلق می شد مختار نبود و همواره به جهت کمال اخلاقی، خوبی را برمی گزید، پس آنگاه یکی از کمالات را (که اختیار باشد) نداشت. یکم اینکه از کجا معلوم اختیار جزو کمالات است؟ در جاهایی که داشتن اختیار سبب بروز بدی و شر می شود چه استدلالی داریم که آن را جزو کمالات بدانیم؟ در اینمورد پاسخ خداباور اینست که همین اختیار است که سبب می شود برخی انسان ها به کمال برسند و برخی نرسند (در بالا گفتیم که برخی ممکن است به کمال نرسند). در پاسخ باید گفت همین جمله پیشین نشان می دهد که اختیار در جاهایی با کمال تضاد دارد و سبب به کمال نرسیدن می شود، لذا جزو کمالات نیست. دیُم اینکه اگر اختیار خود جزو کمالات باشد، آنگاه رسیدن مخلوق به کمال ممکن نیست. چرا که انسانی که کمال دارد نمی تواند مختار باشد (طبق پاسخ خداباور) ولی انسانی که مختار است می خواهد به کمال برسد و رسیدن او به کمال مستلزم از دست دادن اختیار است چرا که همواره مجبور است طبق کمال خود، خوبی را برگزیند. سیُم اینکه طبق باور خداباوران، پیامبران (و امامان در شیعه) دارای کمال هستند و نیز مختارند. این مورد مثالی است برای خداباور از اینکه انسان می تواند مختار و کامل باشد.






شاید تصور کنید که با خلقت در حد کمال مساله بهشت و جهنم و جزا و پاداش بی مورد می شود. خب اینها از اینجا ناشی می شوند که انسان در حد کمال خلق نشده است و بر این پایه می تواند برخی اعمال نکوهیده و بد را انجام دهد ولی اگر از ابتدا کمال می داشت دیگر دلیلی برای برقراری قیامت و سیستم جزا و پاداش در میان نبود. گذشته از اینها، گفته شد که رسیدن به کمال برخی (و نه همه ی) انسان ها هدف است. پس می شد آن برخی انسان ها در شرایط بهشتی به سر برند و آن عده ی باقیمانده مستقیمن به جهنم وارد شوند. حتمن می گویید خب این می شود ظلم چرا که خداوند به جهت کار نکرده، انسان هایی را جزا داده است (قصاص پیش از جنایت). در پاسخ می گوییم که خدا می تواند به بشر نشان دهد که اگر به جهان می آمد و در این فاز زندگی می کرد چه راهی را در پیش می گرفت و به کجا می رسید. مگر این نیست که زمان مختص ماده است و غیر ماده از جمله خدا و روح در انحصار زمان نیستند؟ پس آگاهی از آینده می تواند برای روحی که به جهنم گسیل می شود وجود داشته باشد. یعنی جمله "قصاص پیش از جنایت" اشکال دارد و اشکال آن در قید زمانش (پیش از) است.








پایان سخن




خلاصه اینکه مساله اختیار راه گریزی برای خدا باز نمی کند و همچنان می توانیم به او خرده بگیریم که چرا انسان را در شرایط کمال خلق نکرده است. هیچ چیز کمکی به خدا نمی کند، چرا که این موجود (خدا) صفاتی دارد که بر پایه آنها کارهایش سنجیده می شود. خدایی که بی هدف و بیهوده کار نمی کند نمی تواند خلقت بی هدف انجام دهد و نیز با در نظر گرفتن هدف مورد اشاره، باز هم یکی دیگر از صفات او (کمال) زیر سوال می رود.






جهان و مخلوقی که خدا می آفریند می بایست همانند بهشت باشد به طوری که انسان در حدِ آن نهایت خوبی که قرار است آن را کسب کند در آن لذت ببرد. این کمترین انتظاری است که از موجودی مانند خدا می رود. همانطور که از یک مهندس کمترین انتظاری که می رود طراحی و پیاده سازی فلان سیستم است. ولی بیشترین انتظاری هم هست که از خدا داشته باشیم! اینکه به جهت خوبی مطلق (نیک سرشتی) خود، همه را ببخشاید و همه موجودات/انسان ها را در بهشت آزاد و رها کند.








این استدلال گونه ی دیگری از "برهان شر" است با این تفاوت که برهان شر یک برهان شهودی است ولی این مورد یک برهان قیاسی منطقی است.










برای بحث و بررسی به گفت و گو دات کام بپیوندید.








بدرود.





پنجشنبه، بهمن ۲۴

اعلامیه جهانی حقوق بشر




ترجمه رسمی اعلامیه جهانشمول حقوق بشر



با درود؛


در قوانین ملل پیشرفته و متمدن، به وضوح رد پای اعلامیه حقوق بشر دیده می شود. اعلامیه جهانی حقوق بشر در بسیاری کشورها سرتر و برتر از قوانین مدنی داخلی آنهاست و این برتری تنها به این جهت است که این قوانین عادلانه تر و سودمندتر نیز هستند. در پیشینه این قوانین که پس از پایان جنگ جهانی دوم ساخته و پرداخته شدند، منشور حقوقی کوروش کبیر که پس از چیرگی بر بابل تدوین شد به چشم می آید.


به سبب آنکه در کشور ما کمتر به حقوق حتی خود مردم عادی (چه رسد به اقلیت ها و خواص) توجه می شود و همه جا را چند دستگی و تبعیض فرا گرفته است، بد نیست در یک نوشتار، ترجمه رسمی اعلامیه جهانشمول حقوق بشر را از تارنگار سازمان ملل متحد بیاورم تا نا آشنایی را با حقوق، که خود علتی برای خوردن تو سری های متعدد از جانب حکومت گران اسلامی است به کمینه خود برسانیم. هرجا توانستید این قوانین را نشر دهید و آن را برای جامعه زنده کنید. تک تک مفاد را با دقت بخوانید.


*****


اعلامیه جهانی حقوق بشر



مقدمه


از آنجا که شناسایی حیثیت ذاتی کلیه اعضای خانواده بشری و حقوق یکسان و انتقال ناپذیر آنان اساس آزادی، عدالت و صلح را در جهان تشکیل می دهد؛


از آنجا که عدم شناسایی و تحقیر حقوق بشر منتهی به اعمال وحشیانه ای گردیده است که روح بشریت را به عصیان واداشته و ظهور دنیایی که در آن افراد بشر در بیان عقیده آزاد واز ترس و فقر فارغ باشد به عنوان بالاترین آمال بشر اعلام شده است؛


از آنجا که اساسن حقوق انسانی را باید با اجرای قانون حمایت کرد تا بشر به عنوان آخرین علاج به قیام بر ضد ظلم و فشار مجبور نگردد؛


از آنجا که اساسن لازم است توسعه روابط دوستانه بین الملل را مورد تشویق قرار داد؛


از آنجا که مردم ملل متحد ایمان خود را به حقوق اساسی بشر و مقام و ارزش فرد انسانی و تساوی حقوق مرد و زن مجددن در منشور اعلام کرده اند و تصمیم راسخ گرفته اند که به پیشرفت اجتماعی کمک کنند و در محیطی آزادتر وضع زندگی بهتری بوجود آورند؛


از آنجا که دول عضو متعهد شده اند که احترام جهانی و رعایت واقعی حقوق بشر و آزادی های اساسی را با همکاری سازمان ملل متحد تامین کنند؛


از آنجا که حسن تفاهم مشترکی نسبت به این حقوق و آزادی ها برای اجرای این تعهد کمال اهمیت را دارد؛


مجمع عمومی، این اعلامیه جهانی حقوق بشر را آرمان مشترکی برای تمام مردم و کلیه ملل اعلام می کند تا جمیع افراد و همه ارکان اجتماع این اعلامیه را دائمن مد نظر داشته باشند و مجاهدت کنند که بوسیله تعلیم و تربیت احترام این حقوق و آزادی ها توسعه یابد و با تدابیر تدریجی ملی و بین المللی، شناسایی و اجرای واقعی و حیاتی آنها، چه در میان خود ملل عضو و چه در میان مردم کشورهایی که در قلمرو آنها می باشند اجرا گردد.



ماده نخست - تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند. همه دارای عقل و وجدان می باشند و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند.

ماده دوم - (1)هر کس می تواند بدون هیچ گونه تمایز ، خصوصن از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگر و همچنین ملیت، وضع اجتماعی، ثروت، ولادت یا هر موقعیت دیگر، از تمام حقوق و کلیه آزادی هایی که در اعلامیه حاضر ذکر شده است، بهره مند گردد. (2) به علاوه هیچ تبعیضی به عمل نخواهد آمد که مبتنی بر وضع سیاسی، اداری و قضایی یا بین المللی کشور یا سرزمینی باشد که شخص به آن تعلق دارد. خواه این کشور مستقل، تحت قیمومیت یا غیر خود مختار بوده یا حاکمیت آن به شکل محدودی شده باشد.

ماده سوم - هر کس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد.

ماده چهارم - احدی را نمی توان در بردگی نگه داشت و داد و ستد بردگان به هر شکلی که باشد ممنوع است.

ماده پنجم - احدی را نمی توان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه و یا بر خلاف انسانیت و شئون بشری یا موهن باشد.

ماده ششم - هر کس حق دارد که شخصیت حقوق او در همه جا به عنوان یک انسان در مقابل قانون شناخته شود.

ماده هفتم - همه در برابر قانون مساوی هستند و حق دارند بدون تبعیض و بالسویه از حمایت قانون برخوردار شوند. همه حق دارند در مقابل هر تبعیضی که ناقض اعلامیه حاضر باشد و بر علیه هر تحریکی که برای چنین تبعیضی به عمل آید به طور تساوی از حمایت قانون بهره مند شوند.

ماده هشتم - در برابر اعمالی که حقوق اساسی فرد را مورد تجاوز قرار بدهد و آن حقوق به وسیله قانون اساسی یا قانون دیگری برای او شناخته شده باشد، هر کس حق رجوع موثر را به محاکم ملی صالحه دارد.

ماده نهم - احدی نمی تواند خود سرانه توقیف، حبس یا تبعید بشود.

ماده دهم - هر کس با مساوات کامل حق دارد که دعوایش به وسیله دادگاه مساوی و بی طرفی، منصفانه و علنن رسیدگی بشود و چنین دادگاهی درباره حقوق و الزامات او یا هر اتهام جزایی که به او توجه پیدا کرده باشند، اتخاذ تصمیم بنماید.

ماده یازدهم - (1) هر کس به بزه کاری متهم شده باشد بی گناه محسوب خواهد شد تا وقتی که در جریان یک دعوای عمومی که در آن کلیه تضمین های لازم برای دفاع او تامین شده باشد، تقصیر او قانونن محرز گردد. (2) هیچ کس برای انجام یا عدم انجام عملی که در موقع ارتکاب، آن عمل به موجب حقوق ملی یا بین المللی جرم شناخته نمی شده است محکوم نخواهد شد. به همین طریق هیچ مجازاتی شدیدتر از آنچه که در موقع ارتکاب جرم بدان تعلق می گرفت درباره احدی اعمال نخواهد شد.

ماده دوازدهم - احدی در زندگی خصوصی، امور خانوادگی، اقامتگاه یا مکاتبات خود نباید مورد مداخله های خود سرانه واقع شود و شرافت و اسم و رسمش نباید مورد حمله قرار گیرد. هر کس حق دارد که در مقابل این گونه مداخلات و حملات، مورد حمایت قانون قرار گیرد.

ماده سیزدهم - (1) هر کس حق دارد که در داخل هر کشوری آزادانه عبور و مرور کند و محل اقامت خود را انتخاب نماید. (2) هر کس حق دارد هر کشوری و از جمله کشور خود را ترک کند یا به کشور خود باز گردد.

ماده چهاردهم - (1) هر کس حق دارد در برابر تعقیب، شکنجه و آزار، پناهگاهی جستجو کند و در کشورهای دیگر پناه اختیار کند. (2) در موردی که تعقیب واقعن مبتنی به جرم عمومی و غیر سیاسی و رفتارهایی مخالف با اصول و مقاصد ملل متحد باشد، نمی توان از این حق استفاده نمود.

ماده پانزدهم - (1) هر کس حق دارد که دارای تابعیت باشد. (2) احدی را تمی توان خود سرانه از تابعیت خود یا از حق تغییر تابعیت محروم کرد.

ماده شانزدهم - (1) هر زن و مرد بالغی حق دارند بدون هیچ محدودیت از نظر نژاد، ملیت، تابعیت یا مذهب با هم دیگر زناشویی و هنگام انحلال آن، زن و شوهر در کلیه امور مربوط به ازدواج دارای حقوق مساوی می باشند. (2)ازدواج باید با رضایت کامل و آزادانه زن ومرد واقع شود. (3) خانواده رکن طبیعی و اساسی اجتماع است و حق دارد از حمایت جامعه و دولت بهره مند شود.

ماده هفدهم - هر شخص، منفردن یا به طور اجتماع حق مالکیت دارد.(2) احدی را نمی توان خود سرانه از حق مالکیت محروم نمود.

ماده هجدهم - هر کس حق دارد که از آزادی فکر، وجدان و مذهب بهره مند شود. این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده و ایمان می باشد و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است. هرکس می تواند از این حقوق منفردن یا مجتمعن به طور خصوصی یا به طور عمومی بر خوردار باشد.

ماده نوزدهم - هر کس حق آزادی عقیده وبیان دارد و حق مزبورشامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن، به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحضات مرزی، آزاد باشد.

ماده بیستم - (1) هرکس حق دارد آزادانه مجامع و جمعیت های مسالمت آمیز تشکیل دهد. (2) هیچ کس را نمی توان مجبور به شرکت در اجتماعی کرد.

ماده بیست و یکم - هر کس حق دارد که در اداره امور عمومی کشور خود، خواه مستقیمن و خواه با وساطت نمایندگانی که آزادانه انتخاب شده باشد شرکت جوید. (2) هر کس حق دارد با تساوی شرایط، به مشاغل عمومی کشور خود نایل آید. (3) اساس و منشا قدرت حکومت، اراده مردم است. این اراده باید به وسیله انتخاباتی ابراز گردد که از روی صداقت و به طور ادواری، صورت پذیرد. انتخابات باید عمومی و با رعایت مساوات باشد و با رای مخفی یا طریقهای نظیر آن انجام گیرد که آزادی رای تامین نماید.

ماده بیست و دوم - هر کس به عنوان عضو اجتماع حق امنیت اجتماعی دارد و مجاز است به وسیله مساعی ملی و همکاری بین المللی، حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود را که لازمه مقام و نمو آزادانه شخصیت اوست با رعایت تشکیلات و منابع هر کشور به دست آورد.

ماده بیست و سوم - (1) هر کس حق دارد کار کند، کار خود را آزادانه انتخاب نماید، شرایط منصفانه و رضایت بخشی برای کار خواستار باشد و در مقابل بیکاری مورد حمایت قرار گیرد. (2) همه حق دارند که بدون هیچ تبعیضی در مقابل کار مساوی، اجرت مساوی دریافت دارند. (3) هر کس که کار میکند به مزد منصفانه و رضایت بخشی ذیحق می شود که زندگی او و خانواده اش را موافق شئون انسانی تامین کند و آن را در صورت لزوم با هر نوع وسایل دیگر حمایت اجتماعی، تکمیل نماید. (4) هر کس حق دارد که برای دفاع از منافع خود با دیگران اتحادیه تشکیل دهد و در اتحادیه ها نیز شرکت کند.

ماده بیست و چهارم - هر کس حق استراحت و فراغت و تفریح دارد و به خصوص به محدودیت معقول ساعات کار و مرخصی های ادواری، با اخذ حقوق ذیحق می باشد.

ماده بیست و پنجم - (1) هرکس حق دارد که سطح زندگی او، سلامتی و رفاه خود و خانواده اش را از حیث خوراک ومسکن ومراقبتهای طبی و خدمات لازم اجتماعی تامین کند و همچنین حق دارد که در مواقع بیکاری، بیماری، نقص اعضا، بیوگی، پیری یا در تمام موارد دیگری که به علل خارج از اراده انسان وسایل امرار معاش از بین رفته باشد از شرایط آبرومندانه زندگی برخوردار شود. (2) مادران وکودکان حق دارند که از کمک و مراقبت مخصوصی بهره مند شوند. کودکان چه براثر ازدواج و چه بدون ازدواج به دنیا آمده باشند، حق دارند که همه از یک نوع حمایت اجتماعی برخوردار شوند.

ماده بیست و ششم - (1) هر کس حق دارد که از آموزش و پرورش بهره مند شود. آموزش و پرورش لااقل تا حدودی که مربوط به تعلیمات ابتدایی و اساسی است باید مجانی باشد. آموزش ابتدایی اجباری است. آموزش حرفه ای باید عمومیت پیدا کند و آموزش عالی باید با شرایط تساوی کامل، به روی همه باز باشد تا همه بنا به استعداد خود بتواند از آن بهره مند گردند. (2) آموزش و پرورش باید به طوری هدایت شود که شخصیت انسانی هر کس را به حد اکمل رشد آن برساند و احترام حقوق و آزادی های بشری را تقویت کند. آموزش و پرورش باید حسن تفاهم، گذشت و احترام عقاید مخالف و دوستی بین تمام ملل و جمعیت های نژادی یا مذهبی و همچنین توسعه فعالیت های ملل متحد را در راه حفظ صلح، تسهیل نماید. (3) پدر و مادر در انتخاب نوع آموزش و پرورش فرزندان خود نسبت به دیگران اولویت دارند.

ماده بیست و هفتم - (1) هر کس حق دارد آزادانه در زندگی فرهنگی اجتماع شرکت کند، از فنون و هنرها متمتع گردد و در پیشرفت علمی و فوائد آن سهیم باشد. (2) هر کس حق دارد از حمایت منافع معنوی و مادی آثارعلمی، فرهنگی یا هنری خود برخوردار شود.

ماده بیست و هشتم - هر کس حق دارد برقراری نظمی را بخواهد که از لحاظ اجتماع و بین المللی، حقوق و آزادی هایی راکه در این اعلامیه ذکر گردیده، تامین کند و آنها را به مورد عمل بگذارد.

ماده بیست و نهم - (1) هرکس در مقابل آن جامعه ای وظیفه دارد که رشد آزاد کامل شخصیت او را میسر سازد. (2) هر کس در اجرای حقوق و استفاده از آزادی های خود، فقط تابع محدودیت هایی است که به وسیله قانون، منحصرن به منظور تامین شناسایی و مراعات حقوق و آزادی های دیگران و برای مقتضیات صحیح اخلاقی و نظم عمومی و رفاه همگانی، در شرایط یک جامعه دموکراتیک وضع گردیده است. (3) این حقوق و آزادی ها، در هیچ موردی نمی تواند بر خلاف مقاصد و اصول ملل متحد اجرا گردد.

ماده سی ام - هیچ یک از مقررات اعلامیه حاضر نباید طوری تفسیر شود که متضمن حقی برای دولتی یا جمعیتی یا فردی باشد که به موجب آن بتواند هر یک از حقوق و آزادی های مندرج در اعلامیه را ازبین ببرد ویا در آن راه فعالیتی بنماید.

*****

برای بحث و بررسی به دفترچه بپیوندید.
بدرود.



فعالیت در توییتر

بازار وبلاگ نویسی مانند گذشته دیگر داغ نیست. کسانی که وبلاگ نویسی و وبلاگ خوانی میکردند امروز بیشتر در توییتر فعال هستند. من هم برای کمک و ا...