پنجشنبه، آذر ۲

چند نکته درباره کودتای کربلا

* آخوندهای شیعه معتقدند امامان به تمام علوم اشراف داشته و از پشت سر خود آگاهی دارند. حضرت امام حسین برای به موفقیت رسیدن در قیام عاشورا (بخوانید کودتای کربلا) پسر عمه خودش مسلم بن عقیل رو برای جویا شدن اوضاع شهر کوفه و سبک سنگین کردن نیروهای هوادار به اونجا فرستاد.


* مسلم بن عقیل بعد از مدتی فعالیت توسط عوامل نفوذی عبید الله بن زیاد کشته شد. خبر این قتل دیر به حضرت رسید. حضرت بعد از دریافت اخبار مسلم مبنی بر مناسب بودن احوال به سوی کوفه راه افتاد و حتی در میانه راه یک کاروان رو غارت کرد. بعدن مطلع شد که مسلم کشته شده.

* تا اینجا که درک و علم غیب حضرت ارور میداد، حضرت بعد از با خبر شدن از مرگ مسلم عظم، بازگشت کرد ولی با مقاومت برادران مسلم برای تلافی کردن خون او مواجه شد.

* در ادامه حضرت با سپاه حربن یزید مواجه شد که باز قصد برگشتن به مدینه کرد ولی حربن یزید مانع شد.

* با اضافه شدن سپاهی به فرماندهی عمر بن سعد ابی وقاص (فرزند همان سعد بن ابی وقاص که فرماندهی اعراب در جنگ قادسیه در مواجهه لشکر اعراب با ایرانیان به فرماندهی رستم فرخزاد، سپهسالار ارتش ایران، رو بر عهده داشت) حضرت امام حسین درخواست کرد از سه حق انتخاب یکی به اونها داده بشه: یا به مدینه برگرده و مثل پسرهای خوب زندگی کنه، یا به پیش یزید بره و مساله خلافت رو با مذاکره حل کنه و یا به سرزمین دیگری بره و به غارت بپردازه و با غیرمسلمانان بجنگه. ابن سعد این درخواست ها رو رد کرد و خواستار این شد که حسین بن علی فورن با یزید بیعت کنه یا اینکه کشته بشه.

* موضوع حسین بن علی و یزید بن معاویه موضوع خلافت بود نه امامت. حسین هرگز حرفی از امامت نزد. همانطور که علی بن ابی طالب نزد. علی هرگز در جایی نگفت که امامت از او در طول خلافت خلفای راشدین گرفته شده. ادعای امامت برای علی و حسین، ادعاییه که در قرن های بعدی به لحاظ خواست سیاسی و اجتماعی آخوندان دین فروش و نیاز اونها به دست و پا کردن سابقه و تاریخ از سلسله امامان تولید شد.

* روزی یادم هست مشغول گوش دادن به رادیوی پشم وشیشه بودم که کارشناس مذهبی اون داشت فریاد سر میداد که حسین دارای جایگاهی عالیرتبه در کائنات هست و موجودات همیشه طالب وصل او هستند. از جمله از قول ابن عباس که از مورخین قرن اول هجریه گفت که در زمان تولد حضرت، فرشته بال شکسته ای نزد گهواره وی رفت و خودش رو به حضرت مالاند! سپس به خواست خدا بالهای فرشته ترمیم شده و او به آسمونها رجوع کرد. این داستان به شکلی هم در تبیان ذکر شده. جدا از خردگریز بودن این داستان که شبیه داستان های شنگول و منگول هست، قضیه ناماده بودن فرشته و مالش به حضرت و پرواز به سمت و سویی که آرش بیخدا اون رو به زیبایی در اینجا شکافته جای تعمل داره.

* اگر از تار و پود پوسیده داستانهای هزار و یک شب کودکانه دینی که ساخته و پرداخته مغز سودجوی آخوندان و ملایان به جهت خر کردن عوام الناس هست بگذریم و به واقعیات تاریخی و رویدادهای تاریخی تکیه کنیم، حرکت حسین بن علی به سوی کوفه به تمنای حکومت و خلافت بوده نه امامت یا ماندگار کردن اسلام. واقعیت اینه که حکومت اسلامی در زمان سالهای دهه 5 و 6 و7 هجری بشدت درگیر جنگ ایران بوده. در ایران مردم غیور و وطن پرست هر روز از طرفی شورش میکردند و اسباب زحمت حکومت میشدند. مردم ایران 200 سال در برابر تجاوز اسلام مقاومت کردند. مردم ایران هرگز با روی خوش با اعراب مواجه نشدند. حتی در جاهایی مانند شمال ایران (گیلان و مازندران و طبرستان) این مقاوت بیش از 250 سال طول کشید بطوریکه اعراب مرز این سرزمین ها رو ثغر (مرز جدا کننده کفر از اسلام) نام گذاشتند. در این شرایط هر شورش و عصیانگری از طرف خلیفه بشدت سرکوب میشد. حکومت اسلامی تحمل شورش از درون رو دیگه نداشت. به همین دلیل یا باید فرد شورشی به غلط کردن میفتاد یا باید پتانسیل سرکشی دوباره رو با کشتنش نابود میکردند. درست مثل زمانیکه ایران با عراق درحال جنگ بود و حکومت خمینی بی رحمانه و به بهانه جنگ، صداها و فریادها رو به سختی و سنگینی خاموش میکرد. به این دلیل برخورد یزید با حسین نه به خاطر همسویی یا ضدیت با اسلام بلکه به خاطر منافع شخصی بوده. یزید خلیفه، نخستین اولویتش اینه که خلافت خودش رو نگهداری کنه.

* از طرفی به قول حضرت آرش البیخدا، با از بین رفتن پدرخوانده یک گروه مافیایی سایر دله دزدها و نوچه ها به جان هم میفتند. یعنی محمد که به درک واصل شد، از اون به بعد اختلاف بین پیروان شروع شد. هرکی ساز خودش رو کوک کرد و فکر قدرت به سرش زد که سلسله مراتب تاریخیش رسید به رویارویی یزید و حسین. بعلاوه این، خصومت شخصی و قبلی هم مزید بر علت رویارویی این دو عرب بوده. علی در نامه 10 نهج البلاغه در پاسخ به جنگجویی معاویه مینویسه "من ابوالحسن، كشنده جد و دايى و برادر تو در روز نبرد بدر، مى باشم كه سر آنان را شكافتم". همین موضوع عاملی بوده برای یزید تا تلافی روزهای گذشته رو بکنه. یزید فرصت رو برای انتقامجویی از بنی هاشم غنیمت دونست. اینها همه تخمهای کاشته محمد بن عبدالله، خونخواه بزرگ بود که به بار نشسته بودند. حسین به قانون شتری جد خودش کشته شد. یا با حکومت اسلامی بیعت میکنی و یا کشته میشوی.

* در بالا گفتم که سعد ابی وقاص فرمانده لشکر اعراب در قادسیه بود. نبرد قادسیه یکی از مهمترین و شاید مهمترین نبردهای اسلام با ایران بوده. نبردی که 4 ماه دو لشکر رو روبروی هم در حال رجزخوانی و رد بدل کردن سفیر قرارداد و سپاه ایران سرانجام با کشته شدن رستم فرخزاد شکست خورد. دکتر عبدالحسین زرینکوب در دو قرن سکوت مینویسه این نبرد 4 روز بطول کشید. رستم رو درحالی پیدا کردند که بیش از 100 زخم شمشیر داشت. اسباب جنگیش رو بر روی استری قرار داده بوده و خودش زیر سایه اون خوابیده بود. سرباز عربی که پیکر او رو پیدا میکنه آلات جنگی رو از روی استر به روی پهلوان می اندازه و پشت پهلوان میشکنه. درفش کاویانی و آلات جنگی رستم هم به غنیمت به دست سعد افتاد. میگویند غنایم جنگی که در این نبرد بدست هر عربی افتاد انقدر زیاد بوده که غیرقابل باوره و نشان دهنده شکوه و جلال سپاهیان ایرانیه. کدامیک از جوانان نادانی که زیر پرچم سیاه و علم و کتل حسینی سینه و زنجیر میزنند از اینها خبر دارند؟ آیا هیچکدوم تا بحال از یک نهضت ایرانی ضد اسلامی مطلع شدند؟ اینها حتی همین اطلاعات دروغی و بی پایه شیعی رو هم از پای منبر و از دهن آخوند و روزه خوان شنیدند. چطوره که قیام های ضدعرب ایرانیان که گوشه به گوشه و بدون رهبری متحد شکل میگرفت از جمله قیام ابومسلم، بهافرید، راوندیان، استادسیس، خردم دینان، مازیار و غیره حتی به گوش جوانان ایرانی نخورده ولی درگوشی های روز عاشورای زینب و حسین و کیفیت کشته شدن علی اصغر برای همه روشنه؟ مردم ایران برای مدت 200 سال خونهای خودشون رو در برابر تجاوز اسلام دادند. قضیه روشنه، اسلام مانند زمان محمد به جایی حمله کرده بود و طلب بیعت میکرد. اگر بیعت نمیکردند باید کشته میشدند و زن و بچه ایرانیان از آن مسلمانان میشد. زنها رو یا به کنیزی میگرفتند و شب با اونها میخوابیدند، یا به فروش میرسوندند. ایرانیان در هر فرصتی برای انتقامجویی نقشه طراحی میکردند ولی به دلیل متحد نبودن و نداشتن حکومت مرکزی شکست میخوردند. جنایت های اسلام در ایران انقدر شدید و ددمنشانست که "تعجب" لغت ضعیفی برای خواننده این جنایاته. آیا تابحال دیدید در جایی مجلس تعزیه و سخنرانی و سینه زنی برای رستم فرخزاد، یا بابک خرمدین گذاشته بشه؟ اینها یک از هزاران نفری هستند که به وحشیانه ترین و اسلامی ترین روش ها در مقابله با تازش اسلام و تازیان کشته شدند.

* میگویند در روز عاشورا حضرت درخواست فرشتگان رو برای یاری رد کرد و فرجام رو به خدا واگذار کرد. پس کی بود که روز عاشورا فریاد زد "هل من ناصر ینصرنی؟"

دوشنبه، خرداد ۱۵

بستگی سیدعلی و خدا

استدلال:


1. خداوند عادل مطلق است


2.1 خداوند سیدعلی را دوست دارد


2.1.1 سیدعلی عادل است
نتیجه: خدا همان سیدعلی ست.


2.1.2 سیدعلی ظالم است
نتیجه: خدا احتمالن یکی از بستگان یا سمپات های گروه هایی مانند روشنفکران دینی و اصلاح طلبان اپوزوسیون و مجاهدین و رجوی است


2.2 خداوند سیدعلی را دوست ندارد


2.2.1 سیدعلی عادل است
نتیجه: خدا توجیه نیست. توجیهش کنید


2.2.2 سیدعلی ظالم است
نتیجه: خدا بی عرضه است

دوشنبه، فروردین ۷

سخن از زنانی که پیمبر خواستگاری کرد و نگرفت *

یکی از باورهای تخمی و غلطی که در میان مسلمانان وجود دارد اینست که گمان می‌کنند پیامبرشان زنان عدیده و ریز و درشت و رنگ و وارنگ را به سبب امور خیر، ملاحظات سیاسی یا آینده نگری هایی اختیار کرده تا ریشه اسلام را تقویت کند. در همین رابطه اشاره میکنم به چند خط از تاریخ طبری که عینن در ادامه نقل می شود:


سخن از زنانی که پیمبر خواستگاری کرد و نگرفت

و نيز ضباعه دختر عامربن قرط را از پسرش سلمة بن هشام بن مغیره خواستگاري كرد و او گفت: «تا راي او را بپرسم» و پيش مادر رفت گفت: «پیمبر خدا از تو خواستگاری کرد».
گفت: «تو چه گفتی؟»
گفت: «گفتم تا رای تو را بپرسم.»
گفت: «مگر در مورد پيامبر بايد راي كسي را پرسيد، برو و موافقت كن.»
و سلمه، پیش پیامبر رفت اما پیمبر سکوت کرد به سبب آنکه شنیده بود ضباعه کهنسال است.

گويند: پيامبر از صفيه دختر بشامه، خواهر اعور عنبري نيز خواستگاري كرد وي اسير شده بود و پيمبر او را مخير كرد و گفت: «اگر خواهي من و اگر خواهي شوهرت را برگزین.»
و او گفت: «شوهرم» و پيمبر او را آزاد كرد.

و نيز پیمبر از ام جيب دختر عباس بن عبد المطلب خواستگاري كرد اما معلوم شد او عباس برادر شيري اوست که ثویبه هردو را شیر داده بود.

از جمره دختر حارث بن ابي حارث نيز خواستگاري كرد و پدرش گفت عیبی دارد و نداشت و چون به خانه رفت دید که برص گرفته است.

مشخص است که پیمبر خدا نه تنها به دنبال امور خیریه نبوده است، بلکه در اختیار کردن زنان خود، بسیار با سلیقه و با ذره بین رفتار می کرد. بر خلاف باور پیروانش، حضرت تنها به ارگاسم رساندن بیوه زنان را هدف خود قرار نمی داد، بلکه عشق و حال خود را نیز در نظر می‌گرفت. به نظر میرسد در میان 11 زنی که حضرت اختیار کرده، تنها یکی آنهم عایشه 9 ساله بیوه نبوده است. حضرت گویا مانند بسیاری از پسران جوان مایل بودند با زنان مسن و جا افتاده نزدیکی کنند، همان ژانر معروف فیلم‌های پورن معروف به MILF.

* تاریخ طبری جلد 4 صفحه 1298

جمعه، مرداد ۲۸

رطب خورده منع رطب چون نکند؟

نخستین باری که این داستان را شنیدم در سال اول دبیرستان و کلاس علوم دینی بود. معلم دینی دبیرستان ما پیرمردی بود که با حرارت و شوق عجیبی این داستان را برایمان تعریف می کرد. داستانی که حکایت میکند که روزی زنی فرزند خود را پیش پیغمبر اسلام برد و گله کرد که پسرش خیلی خرما میخورد و از محمد خواست تا او را نصیحت کند. محمد بن عبدالله به زن میگوید برو و فردا بیا و فردا محمد این کار را میکند. زن علت را میپرسد و محمد میگوید من خودم دیروز خرما خورده بودم و نمیتوانستم کس دیگری را از خرما خوردن منع کنم!

این داستان بعنوان یک ویژگی اخلاقی و یک درس اخلاق همواره بین مسلمانان مطرح است. صرف نظر از صحت آن، ارضاء مسلمانان با چنین وصف هایی از پیغمبرشان خیلی تعجب برانگیز است. من تا چند سال با این موضوع کلنجار میرفتم. اعتراف میکنم که تقریبن قبول داشتم که این یک درس اخلاقی است و مثلن اگر من امروز یواشکی یک نخ سیگار کشیدم دیگر حق ندارم دوستم را از این کار بر حذر داشته باشم! باید صبر کنم تا فردا بشود. گویا غروب و طلوع خورشید یکبار انسان را ریست میکند! انگار فردا من دیگر آن من امروز نیست! چرا که زمین یک مقداری دور خود چرخیده است!

اکنون ولی میدانم که این ویژگی اخلاقی محمد بن عبدالله یک سفسطه است. سفسطه ای که با نام you also در انگلیسی و «خودت هم» در فارسی شناخته میشود. جنبه سفسطه آمیز این حکایت در اینست که پیغمبر خدا اگر به کودک بگوید خرما نخور، کودک یا شخصی فرضی به او خواهد گفت «تو که میگویی نخور چطور خودت خورده ای؟» و به همین دلیل برای اجتناب از این چالش سنگین! و عجیب، دست به کار حکیمانه «برو فردا بیا» میزند. شاید هم از همانجا به بعد ادارات دولتی کشورهای اسلامی ارباب رجوع را به فردا حواله کرده اند! درست مانند آنکه یک معتاد به فرد غیر معتادی بگوید از مخدر دوری کن و فرد دوم بگوید سخن تو درست نیست چرا که خودت دوری نکرده ای یا نمیکنی.

درستی یا نادرستی یک سخن یا عمل بستگی به فاعل آن ندارد. اگر خرما خوردن زیاد، دزدی، سیگار کشیدن و غیره بد هستند، فی نفسه بدند؛ نه اینکه چون فردی آن را انجام میدهد/نمیدهد بد باشند. البته میدانیم که در اسلام اینها مطرح نیست و رفتار محمد عین عدل، انصاف، حقوق، اخلاق، انسانیت و خردگرایی است. ولی امروزه دستکم این حکایت محمد را یک سفسطه باز معرفی میکند.

سه‌شنبه، مرداد ۱۸

پرسش من از روزه داران


مسلمانان گرامی که زیاد درگیر نظم و نظافت نیستند. بروید در خیابان و سوار ماشین بشید و در راه مسجد، خیابان ها و نظمشون رو چک کنید و بعد از رسیدن به مسجد، داخل بشید و یک نگاهی هم به وضعیت مساجد کشورمون بندازید و بوی جذاب بهداشت فردی و نظافت رو استشمام کنید تا متوجه جمله اول من بشید. بعضی آخوندا میگن قدم های امام زمان فضای محل عبورشو عطرآگین میکنه. احتمالن این قدم ها همچین بوهایی داره. بوی گند جورابی که مدت هاست نشسته مونده و هرچه نشسته تر باشه به شرایط صدر اسلام نزدیک تره و ثوابش بیشتره.

حالا با این وضعیت گریه دار و قرمزی که وجود داره، روزه هم شده غوز بالا غوز! بوی گند و تعفن دهان بعضی ها آدم رو از یک متری میرنجونه. در صندلی عقب ماشین که میشینی بوی دهان جلویی هم تو رو اذیت میکنه. اعصاب های خورد و کله هایی که عملکردشون به دلایل مختلف پایین اومده و خمیازه های پشت هم روی همه اینها اضافه میشه. در جامعه ای که ارتباط نقش اول رو در پیشرفت زندگی و کار داره، بهداشت فردی و توجه به سلامت فرد با هدف سلامتی جامعه خیلی باید مورد توجه باشه.

سوال من اینه که چرا من مجبورم و باید مجبور باشم که این کثافات و تعفن های روزمره رو تحمل کنم تا کس دیگری بخواد روزه بگیره و به دستورات بیابانی بیش از هزار سال پیشتر عمل کنه که دیندار باشه؟ چطور من حق ندارم جلوی اونها آب و غذا بخورم و طبیعی زندگی کنم؟ اونها نباید مجبور باشند خورد و خوراک منو ببینن تا یه موقع طمع نکنند و هوس نکنند و دینشون سرجاش باشه ولی من مجبورم دین داری متعفن اونها رو تحمل کنم.


چهارشنبه، مرداد ۱۲

اثبات حرام بودن حقوق کارمندان در ماه مبارک رمضان

عرض کنم که در گیر و دار دعوای گرگان حکومتی و در آخرین اصطکاک آنها با هم، اخیرن نمایندگان مجلس از جمله آقای کواکبیان به مخالفت با طرح تعطیلی پنج شنبه ها پرداختند و اظهار نظر جالبی کردند. ایشون در لینک زیر




استدلال کردند که پنج شنبه ها نباید تعطیل باشه به این دلیل که خلاف شرع و قانون میشه. یعنی اگر کارمندان دولت کمتر از 44 ساعت در هفته کار کنند خلاف شرع و قانون هست و بنابر این میشه نتیجه گرفت که بخشی از حقوق اونها حرام (غیر شرعی) می باشد. البته ما میدونیم که جایی در شرع این موضوع کار 44 ساعته مطرح نشده، ولی احتمالن استدلال این آقا از مغایرت میزان دستمزد و کار سرچشمه میگیره.


نکته ای که اینجا مطرحه اینه که در ماه مبارک رمضان ساعت کار کارمندان دولت حدود 4 تا 5 ساعت در روز و 24 ساعت در هفته میشه و این چیزی در حدود نصف میزانیه که شرع و قانون داره براش حقوق تعیین میکنه. رو این حساب، میشه نتیجه گرفت که در ماه مبارک رمضان آقایان دولتی دارند حقوق حرام میگیرند و میبرند منزل سر سفره افطار همراه با حاج خانم میل می کنند.


کارمندان دولت، البته بجز بانکی ها و اونهایی که با مردم زیاد سر و کار دارند مثل پلیس راهنمایی، به نظر میرسه اکثرشون کاری هم انجام نمیدند. اگر به ادارات دولتی سری بزنید میبینید که کار هر بخش بر دوش یک عده است و عده ای که شاید هم تعدادشون به تعداد همون گروه اول میرسه فقط دارند از زحمات اونها استفاده می کنند و زیر باد کولر گازی روزنامه می خونند و چایی می خورند و آروغ می زنند و قطعن حق و حقوق این افراد با میزان کارشون هماهنگی نداره هرگز. حالا تازه به بهانه ماه رمضون هم همون یک مقدار کار رو از اونها میگیرند و در واقع هوا کردن رو تشدید می کنند!


این داستان مملکت نکبت زده ایرانه که آقایون یک حرفی میزنند که اولن در درستی اون تردید وجود داره، و مهمتر اینکه به فرض درستی هم خودشون رو زیر سوال میبرند با اون حرف. یکی نیست به این نماینده بگه تو خودت با هفته ای 2، 3 روز حضور در مجلس سنبل و الگوی کاهش کار در هفته ای! بهانه های واهی چیه میگیری؟ بگو احمدی نژاد رو می خواین ضایع کنین دیگه.



شنبه، خرداد ۱۴

افعی کبوتر نمی زاید

هنوز که هنوزه فهم پلیدی، درشتی، وحشیانه بودن و ضدیت قانون اعدام با مفاهیم نو زندگی و پویایی برای بسیاری از افراد ایرانی سخته. هنوز در ایران خیلیا هستند که فاصله مجازاتی مثل اعدام رو از تمدن، از پیشرفت و از انسانیت نمی فهمند. برای عده ی زیادی عصر حاضر با اندکی تخفیف همون عصر اسلام نوپاست که «فاضربوا فوق الاعناق» (انفال - 12). این زمان که انسان های متمدن غربی به فکر اینند که پس از 21 سال از پرتاب تلسکوپ عظیم هابل به فضا، برای جلوگیری از تصادف منجر به مرگ، سیستم تشخیص عابر پیاده را در خودروها نهادینه کنند، انسان های عهد چوب و شمشیر و عربده کشی الله در بیابان های سوزان عربستان درکی از زشتی و ناملایمتی اعدام ندارند.


طبیعیه اگر مقتدا و سالار یک جامعه ای رو علی بن ابی طالب قرار بدند، اون جامعه بعد از مدتی سرشار از خودبینی، غرور، زورگویی، اوباش گری و دیکتاتوری خواهد شد. چرا که ماهیت علی و تفکراتش همینه. من مدتی با یکی از همسایگان محترم که ارادت ویژه ای به علی دارد در یک رشته ورزشی هفته ای سه روز مشغول بودیم. این آقا که هر از چند گاهی منزل خودش رو به روی یک هیأت چند نفره که همگی دیوانه علی بودند باز می کرد، برای رسوندن ما به باشگاه ورزشی رانندگی می کرد. با اینکه دم از مردم داری و محبت و گذشت میزد، ولی در رانندگی فوق العاده خودبین و مقرور بود. اگر کسی داره با سرعت مجاز رانندگی میکنه و این آقا دیر کرده باشه، باید بوق زدن های فراوان، چراغ زدن ها و فحش و بیراه های او رو تحمل کنه.


تشنگان علی اینگونه اند. طوری هستند که با رد شدن از جلوی هر دختری که آرایش کرده باشه و بر اساس علاقه خودش و البته انتظاری که طبیعت و سایر انسان های دوستدار زندگی از او دارند، زیبا پوشیده باشه، به او انگ جندگی و هرزگی و هزار چیز دیگه می زنند و تازه ما رو نصیحت می کنند که از اینها دور شو. ما با دیدن یک دختر زیبا و خوشگل که آرایش کرده باشه و زیبا پوشیده باشه و عطر آرمانی زده باشه، به مادر طبیعت و خود او آفرین میگیم و لذت میبریم. ما با دیدن کسانی مانند حاج خانم اون مرد کذایی که بوی گلاب بدهند و صورت آرایش نکرده شان با صورت یک مرد فرقی جز در سایز نداره، لعنت می فرستیم به روان کثیف محمدبن عبدالله و 14 تازی خونخوار دیگر. ما با دیدن زیبایی یک دختر به یاد زیبایی طبیعت میفتیم. به یاد سواحل آبی آب های آزاد و جنگل های انبود و سبز و بکر طبیعت. برای ما فرقی بین این دو زیبایی وجود نداره. چه بسا اولی که به دست خود دختر و با آگاهی ایجاد شده تحسین برانگیزتر از دومی هم باشه.


شیعه بودن شما رو از دوستدار زیبایی تبدیل به یک خودخواه ضد زندکی میکنه. تبدیل به همون مردی میکنه که همون شیعه علی هست که وقتی بهش سلام میکنی بجای علیک بهت میگه «یا علی» و در عین حال هم نگاهی مُرده وار به زندگی داره. اسلام با مفاهیم و اخلاق و فرهنگ خودش، نه تنها باری از دوش مدنیت و انسانیت برنداشته و حتی قدمی برای اون برنداشته، بلکه درجهت ضد اون حرکت کرده. دستاوردهای پزشکی، فناوری و علمی همگی مدیون دولت های غربی، افراد اکثرن بی دین و سکولارهاست. رفتن به فضا برای کارگذاشتن ماهواره ای که به پخش شبکه های خرافی شیعه بپردازه، استفاده از نیروی هسته ای در جهت حفظ و غربال کردن بیضه اسلام و تحقیقات پزشکی هیچکدام به دست مسلمانان و پیروان علی و محمد تازی انجام نشده. درعوض، خودبینی، خودکامگی و عربده کشی و مضروب کردن هموطن رو اسلام خوب به بشریت و جامعه ایرانی آموزش داده.


اینها به این خاطره که علی در تاریخ اسلام، بازوی شمشیرزن و خونخواه محمد بوده. علی کسی است که کشتن چندصد نفر رو در یک روز بر عهده میگیره. این فرد قسی القلب امروز مقتدای بسیاری از جوانان و افراد ایرانیست. ما در تاریخ ایران زمین بزرگانی رو داریم که با تمام همت و زندگی خود در مقابل زورگویی علی و دارودسته دزد و مال مردم خورش مقابله کردند. کسانی مثل استادسیس، ابومسلم، بهافرید، سنباد، بابک و خیلی های دیگه باید امروز بیشتر از همیشه الگوی ما باشند. ما برای فرار از دست اهریمنان خونخواری مثل خامنه ای و دار و دسته زنجیرکشش، که همگی بدرستی از علی بن ابی طالب پیروی می کنند در درجه اول نیاز به مطالعه تاریخ سرزمینمان، خصوصن بخشی از اون که ایرانیان آزاده دربرابر حمله اسلام تا بالاترین سرحدات زندگی مقاومت کردند داریم.


ضدیت اسلام با زندگی چیزی نیست که از آسمان نازل شده باشه. این تقابل حاصل جمع توامان بکارگیری فرهنگ قدیمی قومی بی تمدن بعلاوه افکار و آمال پوچ و خودخواهانه سرکرده دزد اون هست که بعدن توسط سایر دزدها، از ابوبکر گرفته تا خامنه ای مورد هرس و رشد و نمو قرار گرفته. طبیعیه که برای شیعیان علی، نمیشود از قساوت قلب علی سخن گفت. نمیشود زشتی و ناملایمتی کشتن و کشتار رو در چهره اونها دید. اونها با این خو رشد کردند. ما برای فرار از وضع موجود و بازگشت به دنیای متمدن نیازمندیم نخست خوی ضدزندگی و ضدبشری رو کنار بگذاریم. ما باید نخست نرم افزارمون رو اصلاح کنیم سپس سخت افزارمون رو.



فعالیت در توییتر

بازار وبلاگ نویسی مانند گذشته دیگر داغ نیست. کسانی که وبلاگ نویسی و وبلاگ خوانی میکردند امروز بیشتر در توییتر فعال هستند. من هم برای کمک و ا...