خردگرایی و ایمان ستیزی
برای ترویج خردگرایی
یکشنبه، آبان ۸
فعالیت در توییتر
بازار وبلاگ نویسی مانند گذشته دیگر داغ نیست. کسانی که وبلاگ نویسی و وبلاگ خوانی میکردند امروز بیشتر در توییتر فعال هستند. من هم برای کمک و ایجاد تاثیری هرچند اندک در همانجا خواهم بود. همراهان قدیمی برای تماس با من با حفظ نکات ایمنی در توییتر باشید:
جمعه، دی ۱۲
قحط الرجال سیاسی
کاری نداریم رجل سیاسی کیست و چیست و شامل زن میشود یا نمیشود. ولی به این کار داریم که در طول تاریخ ایران زمین قحطی این موجود به کرات اتفاق افتاده است. در همین تاریخ معاصر از زمان قاجار تا ظهور زنده یاد رضا شاه پهلوی فرد قابل اتکایی در آسمان سیاسی ایران مشاهده نمیشد. بودهاند تک و توک افرادی که سهمی در سیاست داشته اند. از جمله افراد رشید و شجاعی که به خصوص در جریان مشروطه نقش داشتند. ولی ستاره ای که به وضوح در آسمان سیاسی ایران بدرخشد بی شک تا زمان رضاخان میرپنج قابل دیدن نبود.
رضاخان بدون تحصیلات در دانشکده های روسیه و یا بدون داشتن سابقه ای از خانواده اعیان و اشراف بر خلاف رسم آن دوران از سربازی به درجه سرتیپی قشون قزاق رسید. قزاق خانه را از سیطره فرماندهان روسی درآورده و به فرماندهان لایق و جدی داخلی سپرد. از درآمد انحصار توتون و تریاک برای این قشر عایدی ساخت. بعدها در قامت وزیر جنگ به بسط و گسترش قدرت حکومت مرکزی پرداخت. اقوام و اشرار در شمال و جنوب را که بخشی بطور سنتی و بخشی در نتیجه قرارداد 1907 و قدرت گیری روس و انگلیس حاکم سرزمین های ایران شده بودند قلع و قمع کرد و پس از سال ها حکومت مرکزی را در این کشور نمایان ساخت. سپس تر در لباس نخست وزیر همان روش را ادامه داد و به کوتاه تر کردن دست متجاوزین از ایران پرداخت و بعد هم پس از رسیدن به مقام شاهی اعمالی ماندگار در تاریخ ایران انجام داد که ذکر فهرستش در این مقاله نمیگنجد ولی برای روشنی اذهان برخی به چند نمونه اشاره میکنم: تشکیل و متحد الشکل کردن ارتش ایران و نیروی دریایی، تاسیس بانک ملی ایران و تخصیص امتیاز نشر اسکناس به آن، تاسیس نخستین دانشگاه ایران، کشف حجاب و آزادی زن، ساخت راه آهن سراسری.
این بزرگمرد تاریخ ایران، به درستی از جمله سه تن از بزرگ ترین مردان طول تاریخ ایران زمین شناخته خواهد شد. رضا شاه کبیر برخلاف رسم معمول و بدون داشتن امتیاز تحصیل در دانشگاه های روسیه به مقامات عالی در قزاق خانه رسید و از همانجا شروع به اقدام خستگی ناپذیر برای ساخت ایران زمین کرد. وطن پرستی او در پاره ای مواقع صورت تعصب میگرفت. به قول زنده یاد علی دشتی اگر به رضاشاه میگفتند که سوئیس بیش از ایران دریاچه دارد ناراحت میشد. راضاشاه با اینکه خود فاقد تحصیلات عالیه بود ولی به زبان های ترکی و روسی مسلط بود. برخلاف سایر افراد و به خصوص آخوندها، به جای دشمنی و دوری از تحصیلات آکادمیک نخستین گروه دانشجویان را به اروپا فرستاد. نخستین دانشگاه تهران را تاسیس کرد. فرزند اول خود را که وارث تاج و تختش بود به بهای رسیدن به تحصیلات و بهره مندی از بهترین ها از خود دور کرده و عازم اروپا کرد. همه اینها خود به تنهایی نشان از شرافت و غیرت این مرد است.
کو نمونه ای مشابه یا دستکم نزدیک به او در طول تاریخ تا به امروز؟ خود محمدرضا پهلوی که بسیاری با خواندن این جله به من حمله خواهند کرد سگ در خانه رضا شاه نخواهد شد. مصدق یاغی که عده زیادی از روی نادانی و نافهمی و عده زیادی هم مانند تفاله های توده ای و کمونیسم از روی ناچاری به آن آویزان میشوند به گرد پای رضا شاه عزیز و بزرگوار نمیرسند.
از روز شوم و ننگین تبعید این بزرگمرد تا به امروز رجل سیاسی در تاریخ ایران مشاهده نمیشود. اینست که امروز جوانان و دلواپسان واقعی ایران ناچارند از مهره های سوخته ای چون رضا پهلوی دوم، یا اصلاح طلبانی چون محمد خاتمی یا هتا بی تکلیفانی چون حسن کلید ساز آویزان شوند. اخیرن هم در مجالس شنیده میشود که باید برای دوره بعدی مجلس بطور جدی شرکت کرد. چرا که این مجلس نشان داده است طویله ای بیش نیست و برای جلوگیری از خرابی هرچه بیشتر باید شرکت کرد. خیلی مشتاقم که هتا با فرض عدم وجود نظارت شورای نگهبان بر کاندیداها یک مرد و فقط یک مرد لایق در عرصه سیاسی داخل ایران مثال بزنند.
جمعه، شهریور ۲۸
ملت و کشور از نظر اسلام چیست؟
این ملیگرایی و ملیت گرایی چه معجونیست که آخوند جماعت اینهمه از آن واهمه دارد؟ نخستین روزی که به فکر ثبت نام در تالار وزین گفتگو دات کام افتادم، تنها نامی که برای کاربری خود به ذهنم رسید ملیگرا بود. چرا؟ چون در جایی خوانده بودم که آخوند خمینی ملیگرایی را حرام و مغایر اصول اسلام دانسته بود. من هم از سر لجبازی و ضدیت با آخوند، این نام را برای خودم در تالار گفتگو برگزیدم که شوربختانه اکنون این تالار در دسترس نیست. بعدها پیگیر موضوع شدم و فهمیدم مغایرت قرآن با هرچه که به ملیت و کشور و اصول منطقهای باز میگردد حقیقتی انکار ناشدنی است.
آخوند مطهری (این مردک به درستی از سوی رژیم آخوندی ملقب به استادی شده است. چرا که بسیاری از کمبودهای تئوریک و نظری آخوندان را جبران کرده است و استاد بسیاری از آنها میباشد) در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» بخش نخست، اقدام به قلم فرسایی بی سابقهای در رد ملت و ملیت کرده است. مطهری به درستی ملت را واژهای نو و تازه در ادبیات فارسی معرفی میکند وچنین استدلال میکند که از نظر اسلام، ملت به معنای امروزی یا قوم و شعب در معنی عربی، محلی از اعراب ندارد.
البته این درست است. ریشه برتری اعراب مهاجم به ایران نیز به همین موضوع برمیگشت. وضع ناگواری که مغان زرتشتی در دوران ساسانیان در ایران پدید آورده بودند که موجب تضادهای طبقاتی و اجتماعی گردیده بود در برابر تئوری ناوابسته به نژاد در قرآن کم آورد. دکتر زرینکوب در کتاب فاخر "دو قرن سکوت" این مساله را به خوبی موشکافی میکند. از نظر اسلام طبقات مختلف اجتماع یکی بودند و فرقی بین آنها نبود. تنها چیزی که بین انسانها فاصله میاندازد، درجه بندگی و سرسپردگی آنهاست: إِنَّ أَكرَمَكُم عِندَ اللَّهِ أَتقاكُم.
آخوند مطهری تلاش خوبی میکند که پایهی ملت را بزند. وی با آگاهی عمیقی که از قرآن و اسلام دارد در پی نفی خواستههای ملی و ملیگرایی جامعه بر میآید.
«بسیاری از مردم امروز ایران که ایرانی و فارسی زباناند و داعیه ایرانی گری دارند یا عرباند یا ترک یا مغول.همچنانکه بسیاری از اعراب که با حماسه زیادی دم از عربیت میزنند از نژاد ایرانی یا ترک یا مغول میباشند».
این بخشی از فصل نخست کتاب مذکور به قلم مرتضی مطهری ست که در آن به تلاش کم سابقهای برای نفی ملت دست زده است. خدمات متقابل ایران و اسلام، برگ 56.
نیازی نیست مطهری یک بخش را به نفی ملت اختصاص دهد. نیازی نیست برای رد ملت و ملتگرایی و سرکوب آمال و خواستهای ملی قلم فرسایی کند. چرا؟ چون ملت همان است که خانواده است. ملت (در معنای امروزی) یک واحد فیزیکی قابل تشخیص نیست که چنین بر هیاهو و دستپاچه به نفی وجود آن بپردازید. شما شاید خود را از آنِ خانواده خود بدانید. فردا روز با ازدواج به عضویت در یک خانواده دیگر نیز در میآیید بدون اینکه نزدیکی خونی با آنها داشته باشید. ممکن است یک سال دیگر با طلاق از این عضویت خلاص شوید. یا حتی پیش از آن با یک دلخوری یا ناراحتی دیگر خود را از آن خانواده ندانید.
ملت نیز همین است. ملت یک مفهوم ذهنی و غیرفیزیکی مانند خانواده است. مانند جمع دوستان است. هرکسی خود را از ملت ایرانی بداند کافیست که جزء آن شمرده شود. امروز ایرانیان زیادی که با نژاد عرب، ترک، مغول، هندی و غیره مخلوط شدهاند نهایت تلاش خود را میکنند تا به شهروندی کشور امریکا در بیایند و در نتیجه خود را عضو ملت (باز هم تاکید بر معنای امروزی) امریکا بدانند. همانطور که ایشان به درستی فرا منطقهای بودن دین را با مثالهایی از دینهای ابراهیمی اثبات کردند، ملت بودن نیز منطقهای، ژنتیکی، خونی یا رنگ پوستی نیست. بنابر این هرکس خود را از هر ملتی بداند کافیست تا عضو آن شمرده شود.درست همانطور که من عضو ملت اسرائیل نیستم و نخواهم بود ولی با پشتیبانی و حمایتی که از موجودیت این کشور دارم ممکن است جزو آن باشم.
پس اگر در نظر بگیریم که ملت یک مفهوم عینی مانند خورشید و دست و فرد نیست، و مانند خانواده و جمع دوستان یک مفهوم ذهنیست، میتوانیم به این نکته برسیم که نیازی به نفی ملت نیست و اصولن این کار کاری بیهوده و غیرعقلایی ست. خوشبختانه امروز خواستها و تمایلات و گرایشهای ملی در بین جوانان ایرانی رو به فزونیست که همین امر تیشه بر ریشه دین اسلام خواهد زد. ولی باید در مقابل آخوندان قلم فرسایی چون مطهری هشیاری بود. دین اسلام هیچ پایه و اساسی ندارد. دین اسلام شامل دستورات قوم عرب است که برچسب الهی و آسمانی خورده. هیچ پایه و منطقی ندارد. اسلام شکنندهتر از اینست که در برابر منطق و علم و دانش قد علم کند. پس با کمی تفکر و اندیشه میتوان "هر" تئوری و دستور از اسلام را رد و نفی کرد.
پنجشنبه، شهریور ۲۰
روش درمان همیشگی همه بیماریهای رهبر معظم و مکبر انقلاب
اینجانب با دیدن فرتورهای رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنهای در بیمارستان بسیار متاثر شدم و ناراحت. نمیدانم چرا اینها تصویر این پیرمرد لاغر و بی نوا را منتشر کردند. شاید واقعن آنطور که خود حضرت آغا "پیش از غزیمن به بیمارستان" فرمود، نیازمند دعای هوادارن و پیروان بودند که این مساله اعلان عمومی شد.
پرسش اینجاست که چرا حضرت آغا به دعای نفوس بسنده نکرده و تن به تیغ جراحان طب غربی و طب غیر اسلامی سپردند؟ چطور است که دعا کردن و معجزه شفا یافتن بیماران هر روزه در روزنامههای دوزاری و وبلاگهای سه زاری اسلامیون گزارش میشود و مردم به مراجعه و اتکا به اهل بیت و طب اسلامی و معجزه فراخوانده میشوند ولی اگر یک ناخن پای یک آخوند به قول زنده یاد رضا فاضلی درد بگیره از بهترین و مجهزترین بیمارستانها و طبیبان غربی خبر میکنند؟
اصلن چطور است رهبر مسلمین جهان را ببرید و به ضریح مطهر حضرت امام رضا، آن ضامن آهو، ببندید شاید فرجی شد. یعنی میگویید حضرت از آن سگی که به حرم حضرت امام رضا پناهنده شد هم کمتر است؟ زبانتان را گاز بگیرید.
این همان سگ پناهنده به حرم رضوی است که ماجرایش در وبلاگهای مزخرف اسلامی پیچیده است |
یا چرا به طب جعفری و طب امام صادق رجوع نمیکنند؟ اسلام که با وجود 14 تن دزد تازی یا بیشمار اصحاب و پیروان خود خدمتی به بشریت نکرده است. یک برگ دستور پزشکی برای درمان فلان بیماری یا فلان مشکل نمیشود در آثار و افکار اینها یافت. در بین هزاران آیه قرآن یک آیه مبنی بر درمان فلان بیماری و فلان مشکل مردمی نیست. یک اختراع از آیات قرآن نشات نگرفته است. این کفتارهای اسلامی در عوض هرجا که اختراع و اکتشافی شده، پریدند وسط و گفتند ما این را میدانستیم این در قرآن بوده است. اگر چنین است، خب درمان رهبر مسلمین جهان، مسلمانترین مسلمان دنیا را به دست همین طب و آیات و روایات مکرمه بسپارید خیال همه را برای همیشه راحت کیند دیگر.
این درست نیست که پیکر لاغر و سالخورده رهبر عظیم الشان انقلاب را به دست طبیبانی بسپارید که علمشان به مدد علوم غربی و غیراسلامی حاصل شده است. این غربیها در ماشین و خودرو و کانبیوتر و قطار و طیاره و تلفیزیون گرفته تا همین طبشان، اهداف ضد اسلامی و استعماری مستتر است. رجوع و برگشت به پایههای اسلام توصیه من به بیت آغا است در این پست وبلاگی.
جمعه، شهریور ۷
رد معجزات قرآنی: کلمه یوم (روز) 365 بار در قرآن تکرار شده
یکی از معجزاتی که برای قرآن نام میبرند، معجزه تکرار شدن واژه یوم (روز) به تعداد 365 بار در آن است و از آنجا که هر سال برابر 365 روز است، نتیجه میگیرند که این مساله ثابت کننده منشاء غیرزمینی و خدایی این کتاب است.
این ادعا یپشتر در نوشتارهای گوناگونی مورد بررسی و تشکیک قرار گرفته است. مهمترین آنها را آرش بیخدا به قلم دکتر میرزا روشنگر منتشر کرده است. میتوانید این مقاله را با فرنام "معجزات علمی قرآن، آیا کلمه یوم (روز) در قرآن 365 بار آمده است؟" مطالعه کنید. لذا در این نوشتار من قصد مطرح کردم آمار و ارقام موجود در قرآن را ندارم. چه اینکه امروزه با موتورهای جستجوی فراوان چه به فارسی و انگلیسی و عربی که بر روی اینترنت وجود دارد میشود تعداد تکرارهای یک واژه را در این کتاب دریافت. در همان مقاله نیز تک تک تکرارهای واژه یوم در قرآن آورده شده است و بطور خلاصه باید گفت واژه یوم در قرآن بدون پسوند و پیشوند 269 تکرار و بطور ترکیبی با هر پسوند و پیشوندی 474 بار تکرار گردیده است.
ولی پس منظور من از این نوشتار چیست؟ من در این مقاله تلاش دارم جنبه دیگری از این معجزه را بررسی کنم. اگر بپذیریم که قرآن کنونی کتابی است که در زمان محمد موجود نبوده و بعدها در زمان عمر و عثمان گردآوری شده و دستکم یکبار نیز زیر تیغ جراحی مجدد قرار گرفته، پس تشکیک در معجزات اینچنینی آن یک عمل عقلانی ست. ولی اگر معتقد باشید که این قرآن به همین شکل و ترتیب سورهها و آیات مستقیمن در چاپخانه الله در عرش کبریا چاپ گردیده است نخست باید سیری در تاریخ اسلام بکنید سپس به ادامه مطلب با این فرض رجوع کنید.
بیایید تصور کنیم که قرآن به همین صورت در کتابخانه الله در آسمان چاپ و توسط پیک بادپای جبرئیل به محمد وحی شده است. بسیار خب، با این فرض اکنون دیگر گردش و تحقیق در متون آن به نیت یافتن معجزاتِ عددی توجیه پذیر خواهد بود. باز هم بیایید تصور کنیم که واژه یوم تعداد تکراری برابر 365 بار در قرآن دارد. خب با این فرضهای تو در تو و غیرواقعی احتمالن به این نتیجه غیرواقعی نیز میرسیم که چون تعداد روزهای "سال" برابر 365 روز است، پس این یک معجزه در قرآن است.
نکته در همین واژه و مفهوم سال است که داخل گیومه قرار داده شده. سال، واحد زمان است که چنین قرارداد شده است که مدت زمان گردش یکبار زمین به دور خورشید در نظر گرفته میشود. در تمدنهای باستان که حرکت وضعی و انتقالی زمین چندان بر مردم روشن نبود، ملتهای پیشرفتهتری مانند ایران و چین، سال خود را بر اساس 365 روز طبقه بندی کرده میکردند. در نتیجه هر واقعهی فصلی در یک سیکل 365 روزه یکبار تکرار میشود. از آنجا که این گاهشماری در جنبههای گوناگون زندگی از کشاورزی و باغبانی گرفته تا تجارت و سفر به بازارهای همسایه اهمیت فراوانی داشت، لذا رابطه مستقیمی با پیشرفته بودن آن تمدن داشته است. آنها متوجه شدند که سیکل تکرار فصلها و رویدادهای فصلی هر 365 روز یکبار است. تمدنهای دون پایهتر مانند ساکنان شام و حجاز بی بهره از این دانش بودند و سادهترین روش گاهشماری را که همانا سپری شدن یک سیکل از تغییر شکل در کره ماه است برگزیدند. هتا در بین یهودیان نیز گاهشماری مبتنی بر ماههای قمری، حال چه با انگیزههای دینی یا انگیزههای دانشی (که البته هر دو یک خواستگاه دارند)، رواج داشته است. بر این پایه، سال در بین اعراب از دیرباز تا صدر اسلام و دوران اسلامی تاکنون به معنی 354 یا 355 روز است که به سال قمری معروف میباشد.
الله در سوره توبه (9) آیه 36 میگوید: «در حقيقت شماره ماهها نزد خدا از روزى كه آسمانها و زمين را آفريده در كتاب [علم] خدا دوازده ماه است از اين [دوازده ماه] چهار ماه [ماه] حرام است اين است آيين استوار پس در اين [چهار ماه] بر خود ستم مكنيد و همگى با مشركان بجنگيد چنانكه آنان همگى با شما میجنگند و بدانيد كه خدا با پرهيزگاران است». پرسش اینجاست که چطور منظور قرآن از سال و ماه، روشِ جاریِ اعراب صدر اسلام بوده است ولی اکنون برخی ماله کشان و دستاربندان اسلامی که به دنبال معجزه در قرآناند تعداد 365 تکرار از واژه یوم در قرآن یافتهاند و آن را به معنی معجزه قالب کردهاند؟ الله در قرآن بارها بر ماهِ جاری اعراب صحه گذارده است. در آیه 226 سوره بقره مدت دوری زنهای طلاق داده شده از همسرانشان را 4 ماه اعلام میکند. در آینه 234 این مدت را برای زنانی که شوهرشان مرده باشد 4 ماه و 10 روز محاسبه میکند. چطور است که همه جا بر این «ماه» قمری صحه گذارده و آن را مبنای احکام اسلامی مانند، حج، عده نگاه داشتن، حرام شدن ماههای چهارگانه، روزه داری، برتری شب قدر بر هزار ماه قمری و تمام سایر احکام و مسائل دینی اسلام قرار داده ولی در هنگام معجزه عددی، به جای آنکه مطابق گفته خودش شمار ماهها برابر 12 ماه قمری یعنی 355 روز باشد برابر شده است با 365 روز یا 12 ماه شمسی؟
به عقیده اینجانب این مساله بیش از هر چیز نشان از این دارد که ذهن پدید آورنده این معجزه احتمالن یک ذهن ایرانی بوده است. تاریخ گواه اینست که اعراب پس از تازش به ایران و تربیت دینی ایرانیان که شوربختانه با بیش از 2 قرن کشت و کشتار و قتال و خونریزی و برده داری و زن بارگی همراه بود، توانستند دین خود را به مدد متفکران ایرانی که اکنون دیگر مسلمان شده بودند اندکی جلای علمی و فلسفی بدهند. همچنان نیز کسانیکه هنوز به دنبال معجزات این چنینی در قرآن هستند بیشتر در بین ایرانیان زندگی میکنند. چنین پدیدههایی کمتر در جوامع خود اعراب که نسبت ملی-میهنی و هویتی با این دین بیابانی دارند یافت میشود. گویی که ایرانیان در حفظ بیضه اسلام کاسه داغتر از آش هستند.
به هر روی جدای از اینکه ادعای تکرار 365 بار واژه یوم در قرآن یک ادعای دروغ و یاوه است، ولی چنانچه فرض هم بر این باشد که این ادعا واقعیست، چیزی بر حقانیت قرآن افزوده نمیشد. اگر قرار بود تعداد تکرار واژه روز مساوی با تعداد روزهای یک سال باشد، باید این رقم حدود 10 بار کمتر از روزهای سال خورشیدی میبود تا منطبق بر گاهشماری اعراب و الله که خدای قومی قبیلهایشان است باشد.
ولی پرسش دیگری نیز که اینجا ارزش مطرح شدن دارد اینست که اگر تعداد این تکرار در قرآن برابر بود با 30 یا 29 چطور؟ آیا باز هم معجزه بود؟ در چه صورتی میشد چنین نتیجه گرفت؟ فرض کنید شما قرآنهایی دارید که از هر نظر شبیه هم هستند و تنها در همین تعداد تکرار مختلفند. یکی 30 (یا 29؟) بار واژه یوم را تکرار کرده و دیگری 365 (یا 355؟) بار. آنگاه کدام را معجزه میدانستید؟ (در اینباره بنگرید به نوشتار معجزات در زندیق). اگر تعدادش منطبق بر 7 روزِ هفته که در همه دنیا مشترک است بود چطور؟
-----
برای بحث با اینجانب در تالار گفتگوی دفترچه نامنویسی کنید.
جمعه، مرداد ۱۷
میهن پرستی، ایران دوستی، ملی گرایی یا اسلامگرایی؟
گاهی دیده میشود در بحث های پیرامون موضوعات ملی و میهنی سوی سخن به سمت اسلام و اسلامگرایی گراییده میشود و مساله اسلام و مساله ایران رو در روی هم قرار میگیرند. این کاملن روشن است که سردمداران و دکان داران دینی با ملی گرایی و ایران دوستی مشکلات اساسی دارند. از شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران میترسند. خمینی گجستک در جایی گفته بود که ملی گرایی حرام است. مردک در صحیفه نور عرض میکند:
این که من مکرر عرض میکنم که این ملیگرایی اساس بدبختی مسلمین است برای این است که این ملیگرایی، ملت ایران را در مقابل سایر ملتهای مسلمین قرار میدهد و ملت عراق را در مقابل دیگران و ملت کذا را در مقابل کذا. اینها نقشههایی است که مستعمرین کشیدهاند که مسلمین با هم مجتمع نباشند
ملی گرایی و میهن دوستی برای آخوندها یک کابوس وحشتناک هست که مانع اداره چرخ کشور به وسیله آنها میشود. ملی گرایان اگر قدرت بگیرند و روزی ایران دوستی از اسلام دوستی جلو بزند، دیگر کسی برای یاغیان ضد ایرانی اسلام مانند عمر، عثمان، علی، حسین و بقیه تره هم خرد نمیکند.
به همین خاطر آخوندان و سرکردهشان خمینی ملعون با بازی با کلمات و مخلوط کردن این دو مفهوم و تهیه یک آش در هم جوش تلاش کردند ایران دوستی را با وصله به اسلام دوستی بچسبانند. ولی آیا واقعن همین است؟
حقیقت تاریخی اینست که اسلام به زور شمشیر وارد ایران شد. اسلام در دوران عمر بن خطاب ملعون شمشیرش با سوی کشور پادشاهی ایران و نخستین امپراتوری دنیا کرد و تصمیم گرفت به کشوری که "سرداران و امپراتوران روم را در پشت دروازههای قسطنطنیه به بیم و حراس میافکند" (نقل از دو قرن سکوت) داخل شود و مدعای جدید خود را مبنی بر اینکه "یا از ما شو و یا کشته شو" به آنجا صادر کند. اگر فکر میکنید اینکه امروز داعش به اینسو و آنسو حمله میکند و مردان ایزدی را میکشد و زنانشان را به کنیزی میبرد چیزی خلاف اسلام است و داعش دارد اسلام را خراب میکند، بی تعارف اطلاعی از اسلام ندارید. این شیوه و روش مال محمد و خلفای راشدین بوده است.
دکتر زرینکوب در دو قرن سکوت احوال جامعه عربستان آن روزگار را "مشتی عرب گرسنه و برهنه که چون غولان و دیوان همه جا بر سر اندکی آب و مشتی سبزه با یکدیگر در جنگ و ستیز بودند" توصیف میکند. اسلام بر خلاف باور عموم مردمِ بی مطالعه ایران، به روش داعش و با ستیزه و جنگ و تجاوز و تاراج وارد ایران شد. گفته میشود پیروز نهاوندی، قاتل عمر ملعون، با دیدن کودکان و دختران ایرانی که دسته دسته به سرزمین اسلام به عنوان غنیمت و کنیز برده میشدند دلش به درد آمده است و تصمیم میگیرد انتقام آنان را از عمر ملعون بستاند. بیچاره گمان میکرده با مردن این گرگ، سایرین دست از تجاوز برمیدارند. ولی در دوران سایر خلفا مانند عثمان و علی ملعون نیز این تجاوز و غارت با قدرت هرچه تمام تر ادامه یافت.
در ایرانِ آن روز جنگی بین اسلام و مردم ایرانی رخ داد که نتیجهاش شوربختانه شکست ایران و پیروزی اسلام بود. این جنگ مانند هر جنگ دیگری با خون و وحشت توام بود. مردان ایرانی کشته میشدند و زنانشان به عنوان کنیز و بر طبق نص صریح قرآن کریم به عنوان غنیمت به عربستان برده میشدند. سرنوشت این کنیزان یا نوکری در خانه صاحب خود بود یا فروش رفتن در بازار. باز هم طبق قوانین بشردوستانه و به روز اسلام، صاحب کنیز حق بر گردن او داشت و میتوانست بدون عقد به او دخول کند. این روش داعش نیست، داعشیان مسلمانان واقعی هستند. چه اینکه طبق افسانههای شیعیان نیز همسر امام حسن عسکری یک کنیز رومی بود.
اسلامگرایی با میهن پرستی ایرانی تضاد منافع دارد. از بدو تولد اسلام داشته است. اسلام با ترور و وحشت وارد ایران شد و خود را داخل کرد. جنبشهای ایرانی فراوانی تلاش کردند در طول سالها دست کثیف و پلید اسلام را از این میهن پاک کنند. برای نمونه منطقه استخر استان فارس چنان مقاوتی را شاهد بود که اسلامیون را بارها به زحمت انداخت:
سوگند خورد که چنان بکشد از مردم «اصطخر» که خون براند… پس به «اسطخر» آمد و (آنجا را) به جنگ بستد… و خون همگان مباح گردانید و چندانکه کشتند؛ خون نمی رفت، تا آب گرم به خون ریختند، پس برفت… و عده کشتگان – که نام بردار بودند – چهل هزار کشته بود بیرون از مجهولان
ایرانیان تا 250 سال در برابر اسلام مقاومت کردند. کشته دادند. پول دادند. شرف و آبرو دادند. امروز نام محمد، علی، عمر، حسین نامهای رایج برای فرزندان ایرانیست. این نامها در واقع متعلق به دشمنان شما، دشمنان ایران و دشمنان بشریت است. امروز سینه چاکان اسلام بی خبر از جان فشانیها و مقاومتهای اجدادشان کورکورانه در بحثهای ملی گرایانه از اسلام دفاع میکنند. بدبختان بی تکلیفی که نمیدانند در بحثهای مربوطه باید طرف اسلام باشند یا طرف ایران! باید ایرانیت و میهن پرستی را پاسداری کنند یا ارزشهای کثیف و تجاوزگرایانه اسلام را. این جماعت از همه بی تکلیفترند. اسلام با ایران دشمن است و با نیت درونی اینان چیزی از این حقیت تاریخی عوض نمیشود.
ملیگرایی و وطن پرستی هیچ ارتباطی با اسلام دوستی ندارد. یک مسلمان نمیتوان یک ایران دوست باشد. ایران دوستی یعنی پایبند بودن به ارزشهای شاهنامه، یعنی ارزش گذاردن بر خون شهیدان مقاومت ایرانیان در برابر اعراب. در شاهنامه میخوانیم در نامهای که یزدگرد به مرزبانان توس توس مینویسد اعراب را به مار خوارانِ پلید چهره توصیف میکند و میگوید:
از این مار خوار اهرمن چهرگان ز دانایی و شرم بی بهرگان
یا در جایی که رستم از حمله اعراب و عظم آنان برای درگیری با ایران مینویسد:
ز شير شتر خوردن و سوسمار عرب را به جایی رسيدست كار
كه تاج كيانی كند آرزو تفو بر تو ای چرخ گردون تفو
و به قول فردوسی بزرگ نهایتن در توصیفی از شکست ایرانیان در برابر اعراب که به زیبایی آن را به نظم درآورده، پس از شکست ایرانیان هنر و ادب بی ارزش شد و اندیشه و علم مسکوت ماند:
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت همه روز ایرانیان تیره گشت
جهان را دگرگونه شد رسم و راه تو گویی نتابد دگر مهر و ماه
ز می نشئه و نغمه از چنگ رفت ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خوار گشت و هنر شد وبال ببستند اندیشه را پر و بال
برای هر کسی که دغدغه ایران دارد خواندن کتاب پر ارزش "دو قرن سکوت" از دکتر عبدالحسین زرینکوب واجب است. دو قرن سکوت شرح حال ایران در حول و حوش تازش اعراب و اسلام است و دو قرن سکوت و سکونی که جامعه ایرانی را در بر گرفت و مجدد پس از آن، ایرانیان رو به علم و اندیشه آوردند و از این راه اسلام را هم با عالم علم آشنا کردند. این کتاب ارزشمند را میتوانید اینجا از وبلاگ دوست و یاور گرامی ساتان دانلود کنید. خواندن این کتاب خصوصن برای دستهای میان زمین و هوا معلقاند و بین ایران و اسلام گیر کردهاند یا نمیدانند چرا باید یکی از این دو را انتخاب کنند واجب است.
از وبلاگ ممنوعه |
همچنین شرح مختصر و خلاصه مبارزات جایهای گوناگون ایران زمین و جنبشهای رهایی بخش آن زمان را در برگه تازش از تارنمای وزین زندیق به کوشش آرش بیخدا مطالعه کنید.
برای بحث بیشتر به انجمن دفترچه بیایید.
جمعه، مرداد ۳
درگیری حماس و اسرائیل چرا اینبار انقدر سهمگین شد؟
فکر میکنید چه توضیح عاقلانهای برای اقدامات جنون آمیز حماس در ماه جولای 2014 وجود دارد؟ چرا حماس برای نقض آتش بس پیش قدم میشود؟ چرا مرتب مردمان ساکن غزه را پیش مرگ خود میکند؟ چرا با اینکه میداند حریف ارتش چهارم دنیا نمیشود ولی به هیزم ریختن در این آتش ادامه میدهد؟
حماس امسال به طرز عجیب و دیوانه واری جنگ را پی میگیرد. هیچ توضیح قانع کننده تری از این وجود ندارد که دستور از تهران رسیده تا به نیت هرچه با شکوهتر برگزار شدن تظاهرات روز قدس امسال، کاری کند که اسرائیل بیشتر غیرنظامی بکشد. گروه تروریستی حماس مهمات و سلاحهای خود را در 4 جای عمده انبار میکند: بیمارستان، مدرسه، مسجد و خانه های مردم. از این طریق باعث میشود غیرنظامیان تبدیل به پیش مرگان آنها شود. درست کاری که وارون آن را اسرائیل انجام میدهد.
تصویر از وزارت دفاع اسرائیل |
عدهی ایرانیان همیشه در صحنه و همیشه در فیسبوک که مانند چندین بار دیگر اسیر تبلیغات و شامورتی بازیهای رژیم شدهاند و در نمونههای نه چندان دور انتخابات ریاست جمهوری دهم و یازدهم حماسهها آفریدند، اینبار هم در دام تبلیغات و پروپاگاندای رژیم منحوس و دروغ پرداز اسلامی گرفتار آمدند و نشانش دادند که سال بعد هم اگر خواست میتواند نمایشی، فیلمی چیزی ترتیب دهد و برای پروژههای بعدی نیز ما ایرانیان را خام خود کند و به اهدافش برسد.
خیل عظیم تعداد ایرانیانی که در فیسبوک، اینستاگرام، توییتر و سایر سوشیال مدیا مشغول عرض فحش خواهر و مادر به کشور قانونی و بشر دوست اسرائیل هستند نشاندهنده این است که به راستی هنوز فکر و درک سیاسی و گول نخوردن در اجتماع پدید نیامده است. به راحتی میتوان این مردم را گول زد و به قول ابن ابوالعوجاء محدث قرن دوم هجری که در اعترافی گفت 4 هزار حدیث جعلی ساختم و حرام شما را حلال و حلال شما را حرام کردم، میتوان به راحتی جای حق و ناحق را در زندگی این مردم مفلوک و بدبخت ایران جابجا کرد.
اسرائیل سلاحش را فدای مردمش میکند ولی حماس مردم را فدای سلاحش میکند |
این مردم مطمئن باشید هیچ چیز از تاریخ اسرائیل، تاریخ یهود، کشور فلسطین و مسائل مربوط به آن منطقه نمیدانند. اگر ازشان بپرسید بالاترین استدلالی که دارند اینست که اسرائیل 66 سال است آنجا را اشغال کرده و مردم فلسطین را آواره. حال چطور؟ کی؟ به چه صورت؟ کسی نمیداند. هیچ چیز نمیدانند. اگر کسی بداند، قطعن هوادار و مدافع کشور اسرائیل خواهد شد. هواداری از اسرائیل یعنی هواداری از آزادی در منطقه، صلح و سازش در منطقه و حق در منطقه.
خلاصهای از دروغهای اسلامیون جهان درباره اسرائیل |
یهودیان در طول حیات خود مردمانی صلحجو و اهل مدارا بودهاند. اتفاقن همواره مورد دست اندازی دیگر اقوام واقع شدند. از حدود 1300 سال پیش که اسلام مطابق معمول به زور شمشیر به آن منطقه صادر شد نیز این دست اندازی به عهده اسلامیون قرار داده شد تا امروز. ایرانیان و یهودیان دوستی تاریخی دارند، بارها با هم در صلح و صفا زندگی کردهاند. امروز نیز همینطور است. امروز هم همان فلسطینیانی که هوش از دل بعضی از پرچمداران حقوق بشر و مدافعان پوشالی صلح در کشورمان بردهاند آزاد گذاشته شوند به خون ایرانیان تشنهاند. درست با همان استدلالی که معتقدند یهودیان باید به دریا ریخته شوند، معتقدند ایرانیان مجوس عجم باید کشته شوند.
در واقع دنیا برای این مدافعان دوزاری حقوق بشر که عمومن بچه مدرسهایهایی هستند که هِر را از بِر تشخیص نمیدهند جای عجیبی است. شاید تعجب ایشان از محق بودن اسرائیل به تشکیل یک دولت در محدوده مرزهای طرح تقسیم سازمان ملل هتا منجر به سکته خیلی از آنها گردد. اینها همانطور که متوجه نمیشوند داعش احتمالن ساخته و پرداخته همین رژیمی است که درست در بزنگاه مذاکرات هستهای نیاز به امتیاز گرفتن از امریکا برای بالا بردن قدرت چانه زنیاش دارد و این داعش همانی ست که در اوج جنگ داخلی سوریه به صف مخالفان اسد پیوست و عقب نشینی کرد و یکی یکی شهرهای تحت اشغال مخالفان را تقدیم ارتش اسد کرد، به همین نحو هم متوجه نمیشوند داستان گردن کشیها و قلدربازیهای حماس این بار از تهران آب میخورد. به زودی هم طرح آتش بسی تنظیم و پیشنهاد میشود و از آنجا که اسرائیل یک دولت است و راهی جز پذیرش آتش بس ندارد ولی حماس هر گهی خواسته خورده و پایبند به این محدودیتها نبوده، قائله خاتمه مییابد و خوراک تبلیغاتی رژیم و اعوان و انصارش مبنی بر "پیروزی مقاومت" و "شکست صهیونیسم" برای دستکم یکسال آینده جور میشود.
به این مخلسان متوهم دانای کل باید گفت درست همانطور که جان مردم سوریه برای رژیم بی ارزش بود و حالا هم جان مردم عراق بی ارزش است و از اکسیژن رسانی به آتش داعش در عراق ابایی ندارد تا به اهداف خود برسد، همینطور هم جان مردم غزه نه برای رژیمی که هر شب نیم ساعت از مهمترین بخش اخبار شبانه را صرف وا مظلوما و وا مصیبتای مردم غزه میکند و نه برای آن حماس جاکشی که مهماتش را مخصوصن در اماکنی پنهان میکند تا تلفات غیرنظامی بیشتر شود ارزشی ندارد. این حماس جاکش در طول تنها دو هفته از بالا گرفتن درگیریها بیش از 100 راکتش در همان منطقه مردمی و غیرنظامی غزه فرود آمده! آنوقت شماها به اسرائیل عزیز فحش میدهید؟
در دو هفته نخست درگیریها، 100 راکت حماس در منطقه خودی سقوط کرده است |
مخلسان هیچ از خود پرسیدهاند که علت عدم پذیرش آتش بس از سوی حماس چیست؟ چرا حماس انقدر به دنبال جنگ است؟ حماسی که میداند نمیتواند حریف اسرائیل گردد. سیستم دفاعی گنبد آهنین اسرائیل راکتهای آنان را در هوا پودر میکند. ولی اینها راکتهایشان را در زیر مساجد و مدارس پنهان میکنند تا از طریق پروپاگاندای رسانهای در دنیا بتوانند برای خود اعتباری بخرند و احساسات ضد اسرائیلی مردم دنیا را تحریک کنند.
به هر روی به زودی آتش بسی پذیرفته خواهد شد و باز هم مشخص میشود که مانند هر سال، اسلامیون دروغ پرداز و جنگ طلب به دنبال حمایتی بین المللی برای روز قدس امسال بودهاند که با نائل شدن به این هدف دیگر نیازی به ادامه جنگ نخواهد بود. کسانیکه در ایران نگران مردم کشی اسرائیل هستند، اتفاقن با این حمایتها از مردم غزه کاری میکنند که سال بعد هم حماس اگر لازم دید دست به کارهای مشابه بزند تا توجه جهان را جلب کند. حماس و گروههای ضد اسرائیلی نباید پشتیبانی مردم دنیا را از خود ببینند. باید بدانند هیچ راهی جز به رسمیت شناختن کشور اسرائیل نیست تا از این طریق کشور مستقل فلسطین هم بوجود بیاید. اینانی که با حمایت معنوی و فحاشی خود علیه اسرائیل، به مردم غزه توجه میکنند نمیدانند که دارند به ضرر مردم غیرنظامی غزه رفتار میکنند و بهانه به دست وحشیان اسلامی میدهند تا رفتار موفقیت آمیز خود را باز هم تکرار کنند.
همانطور که در سال 89 این شعار تا مغز استخوان رژیم را ترکاند، اکنون هم همان کارکرد را خواهد داشت اگر فریاد بزنیم:
نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران
اگر خواهان تحقیق و به دست آوردن اطلاعات غیر روضهای از اسرائیل هستید جستار زیر را در انجمن دفترچه مطالعه کنید:
اشتراک در:
پستها (Atom)
فعالیت در توییتر
بازار وبلاگ نویسی مانند گذشته دیگر داغ نیست. کسانی که وبلاگ نویسی و وبلاگ خوانی میکردند امروز بیشتر در توییتر فعال هستند. من هم برای کمک و ا...
-
ترجمه رسمی اعلامیه جهانشمول حقوق بشر با درود؛ در قوانین ملل پیشرفته و متمدن، به وضوح رد پای اعلامیه حقوق بشر دیده می شود. اع...
-
فرق علم و دین چیست؟ مقدمه «علم دین را تایید می کند»، «دین از علم سخن می گوید»، «علم و دین با هم تضادی ندارند»، «علم و دین یک ریشه دارند»....
-
مهبانگ پیش درآمد چندی پیش با دوست سال های دبیرستان گپ می زدیم. بحث رسید به اینجا که این جهان چگونه شکل گرفته و تئوری خلقت چقدر کودکانه و خند...