جمعه، شهریور ۲۸

ملت و کشور از نظر اسلام چیست؟

این ملی‌گرایی و ملیت گرایی چه معجونی‌ست که آخوند جماعت اینهمه از آن واهمه دارد؟ نخستین روزی که به فکر ثبت نام در تالار وزین گفتگو دات کام افتادم، تنها نامی که برای کاربری خود به ذهنم رسید ملیگرا بود. چرا؟ چون در جایی خوانده بودم که آخوند خمینی ملیگرایی را حرام و مغایر اصول اسلام دانسته بود. من هم از سر لجبازی و ضدیت با آخوند، این نام را برای خودم در تالار گفتگو برگزیدم که شوربختانه اکنون این تالار در دسترس نیست. بعدها پیگیر موضوع شدم و فهمیدم مغایرت قرآن با هرچه که به ملیت و کشور و اصول منطقه‌ای باز میگردد حقیقتی انکار ناشدنی است.

آخوند مطهری (این مردک به درستی از سوی رژیم آخوندی ملقب به استادی شده است. چرا که بسیاری از کمبودهای تئوریک و نظری آخوندان را جبران کرده است و استاد بسیاری از آنها می‌باشد) در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» بخش نخست، اقدام به قلم فرسایی بی سابقه‌ای در رد ملت و ملیت کرده است. مطهری به درستی ملت را واژه‌ای نو و تازه در ادبیات فارسی معرفی میکند وچنین استدلال می‌کند که از نظر اسلام، ملت به معنای امروزی یا قوم و شعب در معنی عربی، محلی از اعراب ندارد.

البته این درست است. ریشه برتری اعراب مهاجم به ایران نیز به همین موضوع برمیگشت. وضع ناگواری که مغان زرتشتی در دوران ساسانیان در ایران پدید آورده بودند که موجب تضادهای طبقاتی و اجتماعی گردیده بود در برابر تئوری ناوابسته به نژاد در قرآن کم آورد. دکتر زرینکوب در کتاب فاخر "دو قرن سکوت" این مساله را به خوبی موشکافی می‌کند. از نظر اسلام طبقات مختلف اجتماع یکی بودند و فرقی بین آنها نبود. تنها چیزی که بین انسان‌ها فاصله می‌اندازد، درجه بندگی و سرسپردگی آنهاست:  إِنَّ أَكرَمَكُم عِندَ اللَّهِ أَتقاكُم.

آخوند مطهری تلاش خوبی می‌کند که پایه‌ی ملت را بزند. وی با آگاهی عمیقی که از قرآن و اسلام دارد در پی نفی خواسته‌های ملی و ملیگرایی جامعه بر می‌آید.

«بسیاری از مردم امروز ایران که ایرانی و فارسی زبان‌اند و داعیه ایرانی گری دارند یا عرب‌‌اند یا ترک یا مغول.همچنانکه بسیاری از اعراب که با حماسه زیادی دم از عربیت می‌زنند از نژاد ایرانی یا ترک یا مغول می‌باشند».

این بخشی از فصل نخست کتاب مذکور به قلم مرتضی مطهری ست که در آن به تلاش کم سابقه‌ای برای نفی ملت دست زده است. خدمات متقابل ایران و اسلام، برگ 56.

نیازی نیست مطهری یک بخش را به نفی ملت اختصاص دهد. نیازی نیست برای رد ملت و ملتگرایی و سرکوب آمال و خواست‌های ملی قلم فرسایی کند. چرا؟ چون ملت همان است که خانواده است. ملت (در معنای امروزی) یک واحد فیزیکی قابل تشخیص نیست که چنین بر هیاهو و دستپاچه به نفی وجود آن بپردازید. شما شاید خود را از آنِ خانواده خود بدانید. فردا روز با ازدواج به عضویت در یک خانواده دیگر نیز در می‎‌آیید بدون اینکه نزدیکی خونی با آنها داشته باشید. ممکن است یک سال دیگر با طلاق از این عضویت خلاص شوید. یا حتی پیش از آن با یک دلخوری یا ناراحتی دیگر خود را از آن خانواده ندانید.

ملت نیز همین است. ملت یک مفهوم ذهنی و غیرفیزیکی مانند خانواده است. مانند جمع دوستان است. هرکسی خود را از ملت ایرانی بداند کافی‌ست که جزء آن شمرده شود. امروز ایرانیان زیادی که با نژاد عرب، ترک، مغول، هندی و غیره مخلوط شده‌‌اند نهایت تلاش خود را می‌کنند تا به شهروندی کشور امریکا در بیایند و در نتیجه خود را عضو ملت (باز هم تاکید بر معنای امروزی) امریکا بدانند. همانطور که ایشان به درستی فرا منطقه‌ای بودن دین را با مثال‌هایی از دین‌‎های ابراهیمی اثبات کردند، ملت بودن نیز منطقه‌ای، ژنتیکی، خونی یا رنگ پوستی نیست. بنابر این هرکس خود را از هر ملتی بداند کافی‌ست تا عضو آن شمرده شود.درست همانطور که من عضو ملت اسرائیل نیستم و نخواهم بود ولی با پشتیبانی و حمایتی که از موجودیت این کشور دارم ممکن است جزو آن باشم.

پس اگر در نظر بگیریم که ملت یک مفهوم عینی مانند خورشید و دست و فرد نیست، و مانند خانواده و جمع دوستان یک مفهوم ذهنی‌ست، می‌توانیم به این نکته برسیم که نیازی به نفی ملت نیست و اصولن این کار کاری بیهوده و غیرعقلایی ست. خوشبختانه امروز خواست‌ها و تمایلات و گرایش‌های ملی در بین جوانان ایرانی رو به فزونی‌ست که همین امر تیشه بر ریشه دین اسلام خواهد زد. ولی باید در مقابل آخوندان قلم فرسایی چون مطهری هشیاری بود. دین اسلام هیچ پایه و اساسی ندارد. دین اسلام شامل دستورات قوم عرب است که برچسب الهی و آسمانی خورده. هیچ پایه و منطقی ندارد. اسلام شکننده‌تر از اینست که در برابر منطق و علم و دانش قد علم کند. پس با کمی تفکر و اندیشه می‌توان "هر" تئوری و دستور از اسلام را رد و نفی کرد.


پنجشنبه، شهریور ۲۰

روش درمان همیشگی همه بیماری‌های رهبر معظم و مکبر انقلاب

اینجانب با دیدن فرتورهای رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنه‌ای در بیمارستان بسیار متاثر شدم و ناراحت. نمیدانم چرا اینها تصویر این پیرمرد لاغر و بی نوا را منتشر کردند. شاید واقعن آنطور که خود حضرت آغا "پیش از غزیمن به بیمارستان" فرمود، نیازمند دعای هوادارن و پیروان بودند که این مساله اعلان عمومی شد.

پرسش اینجاست که چرا حضرت آغا به دعای نفوس بسنده نکرده و تن به تیغ جراحان طب غربی و طب غیر اسلامی سپردند؟ چطور است که دعا کردن و معجزه شفا یافتن بیماران هر روزه در روزنامه‌های دوزاری و وبلاگ‌های سه زاری اسلامیون گزارش می‌شود و مردم به مراجعه و اتکا به اهل بیت و طب اسلامی و معجزه فراخوانده میشوند ولی اگر یک ناخن پای یک آخوند به قول زنده یاد رضا فاضلی درد بگیره از بهترین و مجهزترین بیمارستان‌‎ها و طبیبان غربی خبر می‎‌کنند؟

اصلن چطور است رهبر مسلمین جهان را ببرید و به ضریح مطهر حضرت امام رضا، آن ضامن آهو، ببندید شاید فرجی شد. یعنی می‌‎گویید حضرت از آن سگی که به حرم حضرت امام رضا پناهنده شد هم کمتر است؟ زبانتان را گاز بگیرید.

این همان سگ پناهنده به حرم رضوی است که ماجرایش در وبلاگ‎‌های مزخرف اسلامی پیچیده است

یا چرا به طب جعفری و طب امام صادق رجوع نمی‎کنند؟ اسلام که با وجود 14 تن دزد تازی یا بیشمار اصحاب و پیروان خود خدمتی به بشریت نکرده است. یک برگ دستور پزشکی برای درمان فلان بیماری یا فلان مشکل نمی‎شود در آثار و افکار اینها یافت. در بین هزاران آیه قرآن یک آیه مبنی بر درمان فلان بیماری و فلان مشکل مردمی نیست. یک اختراع از آیات قرآن نشات نگرفته است. این کفتارهای اسلامی در عوض هرجا که اختراع و اکتشافی شده، پریدند وسط و گفتند ما این را می‌دانستیم این در قرآن بوده است. اگر چنین است، خب درمان رهبر مسلمین جهان، مسلمان‎ترین مسلمان دنیا را به دست همین طب و آیات و روایات مکرمه بسپارید خیال همه را برای همیشه راحت کیند دیگر.

این درست نیست که پیکر لاغر و سالخورده رهبر عظیم الشان انقلاب را به دست طبیبانی بسپارید که علم‌شان به مدد علوم غربی و غیراسلامی حاصل شده است. این غربی‌ها در ماشین و خودرو و کانبیوتر و قطار و طیاره و تلفیزیون گرفته تا همین طب‌شان، اهداف ضد اسلامی و استعماری مستتر است. رجوع و برگشت به پایه‎‌های اسلام توصیه من به بیت آغا است در این پست وبلاگی.

جمعه، شهریور ۷

رد معجزات قرآنی: کلمه یوم (روز) 365 بار در قرآن تکرار شده

یکی از معجزاتی که برای قرآن نام میبرند، معجزه تکرار شدن واژه یوم (روز) به تعداد 365 بار در آن است و از آنجا که هر سال برابر 365 روز است، نتیجه میگیرند که این مساله ثابت کننده منشاء غیرزمینی و خدایی این کتاب است.

این ادعا یپشتر در نوشتارهای گوناگونی مورد بررسی و تشکیک قرار گرفته است. مهمترین آنها را آرش بیخدا به قلم دکتر میرزا روشنگر منتشر کرده است. می‌توانید این مقاله را با فرنام "معجزات علمی قرآن، آیا کلمه یوم (روز) در قرآن 365 بار آمده است؟" مطالعه کنید. لذا در این نوشتار من قصد مطرح کردم آمار و ارقام موجود در قرآن را ندارم. چه اینکه امروزه با موتورهای جستجوی فراوان چه به فارسی و انگلیسی و عربی که بر روی اینترنت وجود دارد می‌شود تعداد تکرارهای یک واژه را در این کتاب دریافت. در همان مقاله نیز تک تک تکرارهای واژه یوم در قرآن آورده شده است و بطور خلاصه باید گفت واژه یوم در قرآن بدون پسوند و پیشوند 269 تکرار و بطور ترکیبی با هر پسوند و پیشوندی 474 بار تکرار گردیده است.

ولی پس منظور من از این نوشتار چیست؟ من در این مقاله تلاش دارم جنبه دیگری از این معجزه را بررسی کنم. اگر بپذیریم که قرآن کنونی کتابی است که در زمان محمد موجود نبوده و بعدها در زمان عمر و عثمان گردآوری شده و دستکم یکبار نیز زیر تیغ جراحی مجدد قرار گرفته، پس تشکیک در معجزات اینچنینی آن یک عمل عقلانی ست. ولی اگر معتقد باشید که این قرآن به همین شکل و ترتیب سوره‌ها و آیات مستقیمن در چاپخانه الله در عرش کبریا چاپ گردیده است نخست باید سیری در تاریخ اسلام بکنید سپس به ادامه مطلب با این فرض رجوع کنید.

بیایید تصور کنیم که قرآن به همین صورت در کتابخانه الله در آسمان چاپ و توسط پیک بادپای جبرئیل به محمد وحی شده است. بسیار خب، با این فرض اکنون دیگر گردش و تحقیق در متون آن به نیت یافتن معجزاتِ عددی توجیه پذیر خواهد بود. باز هم بیایید تصور کنیم که واژه یوم تعداد تکراری برابر 365 بار در قرآن دارد. خب با این فرض‌های تو در تو و غیرواقعی احتمالن به این نتیجه غیرواقعی نیز می‌رسیم که چون تعداد روزهای "سال" برابر 365 روز است، پس این یک معجزه در قرآن است.

نکته در همین واژه و مفهوم سال است که داخل گیومه قرار داده شده. سال، واحد زمان است که چنین قرارداد شده است که مدت زمان گردش یکبار زمین به دور خورشید در نظر گرفته می‌شود. در تمدن‌های باستان که حرکت وضعی و انتقالی زمین چندان بر مردم روشن نبود، ملت‌های پیشرفته‌تری مانند ایران و چین، سال خود را بر اساس 365 روز طبقه بندی کرده می‌کردند. در نتیجه هر واقعه‌‌ی فصلی در یک سیکل 365 روزه یکبار تکرار می‌شود. از آنجا که این گاهشماری در جنبه‌‎های گوناگون زندگی از کشاورزی و باغبانی گرفته تا تجارت و سفر به بازارهای همسایه اهمیت فراوانی داشت، لذا رابطه مستقیمی با پیشرفته بودن آن تمدن داشته است. آنها متوجه شدند که سیکل تکرار فصل‌ها و رویدادهای فصلی هر 365 روز یکبار است. تمدن‌های دون پایه‌تر مانند ساکنان شام و حجاز بی بهره از این دانش بودند و ساده‌ترین روش گاهشماری را که همانا سپری شدن یک سیکل از تغییر شکل در کره ماه است برگزیدند. هتا در بین یهودیان نیز گاهشماری مبتنی بر ماه‌های قمری، حال چه با انگیزه‌های دینی یا انگیزه‌های دانشی (که البته هر دو یک خواستگاه دارند)، رواج داشته است. بر این پایه، سال در بین اعراب از دیرباز تا صدر اسلام و دوران اسلامی تاکنون به معنی 354 یا 355 روز است که به سال قمری معروف می‌باشد.

الله در سوره توبه (9) آیه 36 می‌گوید: «در حقيقت‏ شماره ماه‏ها نزد خدا از روزى كه آسمانها و زمين را آفريده در كتاب [علم] خدا دوازده ماه است از اين [دوازده ماه] چهار ماه [ماه] حرام است اين است آيين استوار پس در اين [چهار ماه] بر خود ستم مكنيد و همگى با مشركان بجنگيد چنانكه آنان همگى با شما میجنگند و بدانيد كه خدا با پرهيزگاران است». پرسش اینجاست که چطور منظور قرآن از سال و ماه، روشِ جاریِ اعراب صدر اسلام بوده است ولی اکنون برخی ماله کشان و دستاربندان اسلامی که به دنبال معجزه در قرآن‌اند تعداد 365 تکرار از واژه یوم در قرآن یافته‌اند و آن را به معنی معجزه قالب کرده‌اند؟ الله در قرآن بارها بر ماهِ جاری اعراب صحه گذارده است. در آیه 226 سوره بقره مدت دوری زن‌های طلاق داده شده از همسرانشان را 4 ماه اعلام می‌کند. در آینه 234 این مدت را برای زنانی که شوهرشان مرده باشد 4 ماه و 10 روز محاسبه می‌کند. چطور است که همه جا بر این «ماه» قمری صحه گذارده و آن را مبنای احکام اسلامی مانند، حج، عده نگاه داشتن، حرام شدن ماه‌های چهارگانه، روزه داری، برتری شب قدر بر هزار ماه قمری و تمام سایر احکام و مسائل دینی اسلام قرار داده ولی در هنگام معجزه عددی، به جای آنکه مطابق گفته خودش شمار ماه‌ها برابر 12 ماه قمری یعنی 355 روز باشد برابر شده است با 365 روز یا 12 ماه شمسی؟

به عقیده اینجانب این مساله بیش از هر چیز نشان از این دارد که ذهن پدید آورنده این معجزه احتمالن یک ذهن ایرانی بوده است. تاریخ گواه اینست که اعراب پس از تازش به ایران و تربیت دینی ایرانیان که شوربختانه با بیش از 2 قرن کشت و کشتار و قتال و خونریزی و برده داری و زن بارگی همراه بود، توانستند دین خود را به مدد متفکران ایرانی که اکنون دیگر مسلمان شده بودند اندکی جلای علمی و فلسفی بدهند. همچنان نیز کسانیکه هنوز به دنبال معجزات این چنینی در قرآن هستند بیشتر در بین ایرانیان زندگی می‌کنند. چنین پدیده‌هایی کمتر در جوامع خود اعراب که نسبت ملی-میهنی و هویتی با این دین بیابانی دارند یافت می‌شود. گویی که ایرانیان در حفظ بیضه اسلام کاسه داغتر از آش هستند.

به هر روی جدای از اینکه ادعای تکرار 365 بار واژه یوم در قرآن یک ادعای دروغ و یاوه است، ولی چنانچه فرض هم بر این باشد که این ادعا واقعیست، چیزی بر حقانیت قرآن افزوده نمیشد. اگر قرار بود تعداد تکرار واژه روز مساوی با تعداد روزهای یک سال باشد، باید این رقم حدود 10 بار کمتر از روزهای سال خورشیدی می‌بود تا منطبق بر گاهشماری اعراب و الله که خدای قومی قبیله‌ایشان است باشد.

ولی پرسش دیگری نیز که اینجا ارزش مطرح شدن دارد اینست که اگر تعداد این تکرار در قرآن برابر بود با 30 یا 29 چطور؟ آیا باز هم معجزه بود؟ در چه صورتی می‌شد چنین نتیجه گرفت؟ فرض کنید شما قرآنهایی دارید که از هر نظر شبیه هم هستند و تنها در همین تعداد تکرار مختلفند. یکی 30 (یا 29؟) بار واژه یوم را تکرار کرده و دیگری 365 (یا 355؟) بار. آنگاه کدام را معجزه می‌دانستید؟ (در اینباره بنگرید به نوشتار معجزات در زندیق). اگر تعدادش منطبق بر 7 روزِ هفته که در همه دنیا مشترک است بود چطور؟

-----

برای بحث با اینجانب در تالار گفتگوی دفترچه نامنویسی کنید.

جمعه، مرداد ۱۷

میهن پرستی، ایران دوستی، ملی گرایی یا اسلامگرایی؟

گاهی دیده میشود در بحث های پیرامون موضوعات ملی و میهنی سوی سخن به سمت اسلام و اسلامگرایی گراییده میشود و مساله اسلام و مساله ایران رو در روی هم قرار می‌گیرند. این کاملن روشن است که سردمداران و دکان داران دینی با ملی گرایی و ایران دوستی مشکلات اساسی دارند. از شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران می‌ترسند. خمینی گجستک در جایی گفته بود که ملی گرایی حرام است. مردک در صحیفه نور عرض می‌کند:
    این که من مکرر عرض می‌کنم که این ملی‌گرایی اساس بدبختی مسلمین است برای این است که این ملی‌گرایی، ملت ایران را در مقابل سایر ملتهای مسلمین قرار می‌دهد و ملت عراق را در مقابل دیگران و ملت کذا را در مقابل کذا. اینها نقشه‌هایی است که مستعمرین کشیده‌اند که مسلمین با هم مجتمع نباشند
ملی گرایی و میهن دوستی برای آخوندها یک کابوس وحشتناک هست که مانع اداره چرخ کشور به وسیله آنها میشود. ملی گرایان  اگر قدرت بگیرند و روزی ایران دوستی از اسلام دوستی جلو بزند، دیگر کسی برای یاغیان ضد ایرانی اسلام مانند عمر، عثمان، علی، حسین و بقیه تره هم خرد نمیکند.

به همین خاطر آخوندان و سرکرده‌شان خمینی ملعون با بازی با کلمات و مخلوط کردن این دو مفهوم و تهیه یک آش در هم جوش تلاش کردند ایران دوستی را با وصله به اسلام دوستی بچسبانند. ولی آیا واقعن همین است؟

حقیقت تاریخی اینست که اسلام به زور شمشیر وارد ایران شد. اسلام در دوران عمر بن خطاب ملعون شمشیرش با سوی کشور پادشاهی ایران و نخستین امپراتوری دنیا کرد و تصمیم گرفت به کشوری که "سرداران و امپراتوران روم را در پشت دروازه‌های قسطنطنیه به بیم و حراس می‌افکند" (نقل از دو قرن سکوت) داخل شود و مدعای جدید خود را مبنی بر اینکه "یا از ما شو و یا کشته شو" به آنجا صادر کند. اگر فکر میکنید اینکه امروز داعش به اینسو و آنسو حمله می‌کند و مردان ایزدی را می‌کشد و زنانشان را به کنیزی می‌برد چیزی خلاف اسلام است و داعش دارد اسلام را خراب می‌کند، بی تعارف اطلاعی از اسلام ندارید. این شیوه و روش مال محمد و خلفای راشدین بوده است.

دکتر زرینکوب در دو قرن سکوت احوال جامعه عربستان آن روزگار را "مشتی عرب گرسنه و برهنه که چون غولان و دیوان همه جا بر سر اندکی آب و مشتی سبزه با یکدیگر در جنگ و ستیز بودند" توصیف می‌کند. اسلام بر خلاف باور عموم مردمِ بی مطالعه ایران، به روش داعش و با ستیزه و جنگ و تجاوز و تاراج وارد ایران شد. گفته می‌شود پیروز نهاوندی، قاتل عمر ملعون، با دیدن کودکان و دختران ایرانی که دسته دسته به سرزمین اسلام به عنوان غنیمت و کنیز برده می‌شدند دلش به درد آمده است و تصمیم می‌گیرد انتقام آنان را از عمر ملعون بستاند. بیچاره گمان می‌کرده با مردن این گرگ، سایرین دست از تجاوز برمیدارند. ولی در دوران سایر خلفا مانند عثمان و علی ملعون نیز این تجاوز و غارت با قدرت هرچه تمام تر ادامه یافت.

در ایرانِ آن روز جنگی بین اسلام و مردم ایرانی رخ داد که نتیجه‌اش شوربختانه شکست ایران و پیروزی اسلام بود. این جنگ مانند هر جنگ دیگری با خون و وحشت توام بود. مردان ایرانی کشته می‌شدند و زنانشان به عنوان کنیز و بر طبق نص صریح قرآن کریم به عنوان غنیمت به عربستان برده می‌شدند. سرنوشت این کنیزان یا نوکری در خانه صاحب خود بود یا فروش رفتن در بازار. باز هم طبق قوانین بشردوستانه و به روز اسلام، صاحب کنیز حق بر گردن او داشت و می‌توانست بدون عقد به او دخول کند. این روش داعش نیست، داعشیان مسلمانان واقعی هستند. چه اینکه طبق افسانه‌های شیعیان نیز همسر امام حسن عسکری یک کنیز رومی بود.

اسلامگرایی با میهن پرستی ایرانی تضاد منافع دارد. از بدو تولد اسلام داشته است. اسلام با ترور و وحشت وارد ایران شد و خود را داخل کرد. جنبش‌های ایرانی فراوانی تلاش کردند در طول سال‌ها دست کثیف و پلید اسلام را از این میهن پاک کنند. برای نمونه منطقه استخر استان فارس چنان مقاوتی را شاهد بود که اسلامیون را بارها به زحمت انداخت:

سوگند خورد که چنان بکشد از مردم «اصطخر» که خون براند… پس به «اسطخر» آمد و (آنجا را) به جنگ بستد… و خون همگان مباح گردانید و چندانکه کشتند؛ خون نمی رفت، تا آب گرم به خون ریختند، پس برفت… و عده کشتگان – که نام بردار بودند – چهل هزار کشته بود بیرون از مجهولان
 ایرانیان تا 250 سال در برابر اسلام مقاومت کردند. کشته دادند. پول دادند. شرف و آبرو دادند. امروز نام محمد، علی، عمر، حسین نام‌های رایج برای فرزندان ایرانی‌ست. این نام‌ها در واقع متعلق به دشمنان شما، دشمنان ایران و دشمنان بشریت است. امروز سینه چاکان اسلام بی خبر از جان فشانی‌ها و مقاومت‌های اجدادشان کورکورانه در بحث‌های ملی گرایانه از اسلام دفاع می‌کنند. بدبختان بی تکلیفی که نمی‌دانند در بحث‌های مربوطه باید طرف اسلام باشند یا طرف ایران! باید ایرانیت و میهن پرستی را پاسداری کنند یا ارزش‌های کثیف و تجاوزگرایانه اسلام را. این جماعت از همه بی تکلیف‌ترند. اسلام با ایران دشمن است و با نیت درونی اینان چیزی از این حقیت تاریخی عوض نمی‌شود.

ملی‌گرایی و وطن پرستی هیچ ارتباطی با اسلام دوستی ندارد. یک مسلمان نمی‌توان یک ایران دوست باشد. ایران دوستی یعنی پایبند بودن به ارزش‌های شاهنامه، یعنی ارزش گذاردن بر خون شهیدان مقاومت ایرانیان در برابر اعراب. در شاهنامه میخوانیم در نامه‌ای که یزدگرد به مرزبانان توس توس می‌نویسد اعراب را به مار خوارانِ پلید چهره توصیف می‌کند و می‌گوید:
از این مار خوار اهرمن چهرگان   ز دانایی و شرم بی بهرگان
یا در جایی که رستم از حمله اعراب و عظم آنان برای درگیری با ایران مینویسد:
ز شير شتر خوردن و سوسمار   عرب را به جایی رسيدست كار
كه تاج كيانی كند آرزو   تفو بر تو ای چرخ گردون تفو
و به قول فردوسی بزرگ نهایتن در توصیفی از شکست ایرانیان در برابر اعراب که به زیبایی آن را به نظم درآورده، پس از شکست ایرانیان هنر و ادب بی ارزش شد و اندیشه و علم مسکوت ماند:
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت   همه روز ایرانیان تیره گشت
جهان را دگرگونه شد رسم و راه   تو گویی نتابد دگر مهر و ماه
ز می نشئه و نغمه از چنگ رفت   ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خوار گشت و هنر شد وبال   ببستند اندیشه را پر و بال
برای هر کسی که دغدغه ایران دارد خواندن کتاب پر ارزش "دو قرن سکوت" از دکتر عبدالحسین زرینکوب واجب است. دو قرن سکوت شرح حال ایران در حول و حوش تازش اعراب و اسلام است و دو قرن سکوت و سکونی که جامعه ایرانی را در بر گرفت و مجدد پس از آن، ایرانیان رو به علم و اندیشه آوردند و از این راه اسلام را هم با عالم علم آشنا کردند. این کتاب ارزشمند را میتوانید اینجا از وبلاگ دوست و یاور گرامی ساتان دانلود کنید. خواندن این کتاب خصوصن برای دسته‌ای میان زمین و هوا معلق‌‌اند و بین ایران و اسلام گیر کرده‌اند یا نمی‌دانند چرا باید یکی از این دو را انتخاب کنند واجب است.

از وبلاگ ممنوعه
همچنین شرح مختصر و خلاصه مبارزات جای‌های گوناگون ایران زمین و جنبش‌های رهایی بخش آن زمان را در برگه تازش از تارنمای وزین زندیق به کوشش آرش بیخدا مطالعه کنید.

برای بحث بیشتر به انجمن دفترچه بیایید.

جمعه، مرداد ۳

درگیری حماس و اسرائیل چرا اینبار انقدر سهمگین شد؟

فکر می‌کنید چه توضیح عاقلانه‌ای برای اقدامات جنون آمیز حماس در ماه جولای 2014 وجود دارد؟ چرا حماس برای نقض آتش بس پیش قدم می‌شود؟ چرا مرتب مردمان ساکن غزه را پیش مرگ خود می‌کند؟ چرا با اینکه می‌داند حریف ارتش چهارم دنیا نمی‌شود ولی به هیزم ریختن در این آتش ادامه می‌دهد؟

حماس امسال به طرز عجیب و دیوانه واری جنگ را پی می‌گیرد. هیچ توضیح قانع کننده تری از این وجود ندارد که دستور از تهران رسیده تا به نیت هرچه با شکوه‌تر برگزار شدن تظاهرات روز قدس امسال، کاری کند که اسرائیل بیشتر غیرنظامی بکشد. گروه تروریستی حماس مهمات و سلاح‌های خود را در 4 جای عمده انبار می‌کند: بیمارستان، مدرسه، مسجد و خانه های مردم. از این طریق باعث می‌شود غیرنظامیان تبدیل به پیش مرگان آنها شود. درست کاری که وارون آن را اسرائیل انجام می‌دهد.

تصویر از وزارت دفاع اسرائیل



عده‌ی ایرانیان همیشه در صحنه و همیشه در فیسبوک که مانند چندین بار دیگر اسیر تبلیغات و شامورتی بازی‌های رژیم شده‌اند و در نمونه‌های نه چندان دور انتخابات ریاست جمهوری دهم و یازدهم حماسه‌ها آفریدند، اینبار هم در دام تبلیغات و پروپاگاندای رژیم منحوس و دروغ پرداز اسلامی گرفتار آمدند و نشانش دادند که سال بعد هم اگر خواست می‌تواند نمایشی، فیلمی چیزی ترتیب دهد و برای پروژه‌های بعدی نیز ما ایرانیان را خام خود کند و به اهدافش برسد.

خیل عظیم تعداد ایرانیانی که در فیسبوک، اینستاگرام، توییتر و سایر سوشیال مدیا مشغول عرض فحش خواهر و مادر به کشور قانونی و بشر دوست اسرائیل هستند نشاندهنده این است که به راستی هنوز فکر و درک سیاسی و گول نخوردن در اجتماع پدید نیامده است. به راحتی می‌توان این مردم را گول زد و به قول ابن ابوالعوجاء محدث قرن دوم هجری که در اعترافی گفت 4 هزار حدیث جعلی ساختم و حرام شما را حلال و حلال شما را حرام کردم، می‌توان به راحتی جای حق و ناحق را در زندگی این مردم مفلوک و بدبخت ایران جابجا کرد.

اسرائیل سلاحش را فدای مردمش می‌کند ولی حماس مردم را فدای سلاحش می‌کند

این مردم مطمئن باشید هیچ چیز از تاریخ اسرائیل، تاریخ یهود، کشور فلسطین و مسائل مربوط به آن منطقه نمی‌دانند. اگر ازشان بپرسید بالاترین استدلالی که دارند اینست که اسرائیل 66 سال است آنجا را اشغال کرده و مردم فلسطین را آواره. حال چطور؟ کی؟ به چه صورت؟ کسی نمی‌داند. هیچ چیز نمی‌دانند. اگر کسی بداند، قطعن هوادار و مدافع کشور اسرائیل خواهد شد. هواداری از اسرائیل یعنی هواداری از آزادی در منطقه، صلح و سازش در منطقه و حق در منطقه.

خلاصه‌ای از دروغ‌های اسلامیون جهان درباره اسرائیل

یهودیان در طول حیات خود مردمانی صلح‌جو و اهل مدارا بوده‌اند. اتفاقن همواره مورد دست اندازی دیگر اقوام واقع شدند. از حدود 1300 سال پیش که اسلام مطابق معمول به زور شمشیر به آن منطقه صادر شد نیز این دست اندازی به عهده اسلامیون قرار داده شد تا امروز. ایرانیان و یهودیان دوستی تاریخی دارند، بارها با هم در صلح و صفا زندگی کرده‌اند. امروز نیز همینطور است. امروز هم همان فلسطینیانی که هوش از دل بعضی از پرچمداران حقوق بشر و مدافعان پوشالی صلح در کشورمان برده‌اند آزاد گذاشته شوند به خون ایرانیان تشنه‌اند. درست با همان استدلالی که معتقدند یهودیان باید به دریا ریخته شوند، معتقدند ایرانیان مجوس عجم باید کشته شوند.

در واقع دنیا برای این مدافعان دوزاری حقوق بشر که عمومن بچه مدرسه‌ای‌هایی هستند که هِر را از بِر تشخیص نمی‌دهند جای عجیبی است. شاید تعجب ایشان از محق بودن اسرائیل به تشکیل یک دولت در محدوده مرزهای طرح تقسیم سازمان ملل هتا منجر به سکته خیلی از آنها گردد. اینها همانطور که متوجه نمی‌شوند داعش احتمالن ساخته و پرداخته همین رژیمی است که درست در بزنگاه مذاکرات هسته‌ای نیاز به امتیاز گرفتن از امریکا برای بالا بردن قدرت چانه زنی‌اش دارد و این داعش همانی ست که در اوج جنگ داخلی سوریه به صف مخالفان اسد پیوست و عقب نشینی کرد و یکی یکی شهرهای تحت اشغال مخالفان را تقدیم ارتش اسد کرد، به همین نحو هم متوجه نمی‌شوند داستان گردن کشی‌ها و قلدربازی‌های حماس این بار از تهران آب می‌خورد. به زودی هم طرح آتش بسی تنظیم و پیشنهاد می‌شود و از آنجا که اسرائیل یک دولت است و راهی جز پذیرش آتش بس ندارد ولی حماس هر گهی خواسته خورده و پایبند به این محدودیت‌ها نبوده، قائله خاتمه می‌یابد و خوراک تبلیغاتی رژیم و اعوان و انصارش مبنی بر "پیروزی مقاومت" و "شکست صهیونیسم" برای دستکم یکسال آینده جور می‌شود.

به این مخ‌لسان متوهم دانای کل باید گفت درست همانطور که جان مردم سوریه برای رژیم بی ارزش بود و حالا هم جان مردم عراق بی ارزش است و از اکسیژن رسانی به آتش داعش در عراق ابایی ندارد تا به اهداف خود برسد، همینطور هم جان مردم غزه نه برای رژیمی که هر شب نیم ساعت از مهمترین بخش اخبار شبانه را صرف وا مظلوما و وا مصیبتای مردم غزه می‌کند و نه برای آن حماس جاکشی که مهماتش را مخصوصن در اماکنی پنهان می‌کند تا تلفات غیرنظامی بیشتر شود ارزشی ندارد. این حماس جاکش در طول تنها دو هفته از بالا گرفتن درگیری‌ها بیش از 100 راکتش در همان منطقه مردمی و غیرنظامی غزه فرود آمده! آنوقت شماها به اسرائیل عزیز فحش می‌دهید؟

در دو هفته نخست درگیری‌ها، 100 راکت حماس در منطقه خودی سقوط کرده است


مخ‌لسان هیچ از خود پرسیده‌اند که علت عدم پذیرش آتش بس از سوی حماس چیست؟ چرا حماس انقدر به دنبال جنگ است؟ حماسی که می‌داند نمی‌تواند حریف اسرائیل گردد. سیستم دفاعی گنبد آهنین اسرائیل راکت‌های آنان را در هوا پودر می‌کند. ولی اینها راکت‌هایشان را در زیر مساجد و مدارس پنهان می‌کنند تا از طریق پروپاگاندای رسانه‌ای در دنیا بتوانند برای خود اعتباری بخرند و احساسات ضد اسرائیلی مردم دنیا را تحریک کنند.

به هر روی به زودی آتش بسی پذیرفته خواهد شد و باز هم مشخص می‌شود که مانند هر سال، اسلامیون دروغ پرداز و جنگ طلب به دنبال حمایتی بین المللی برای روز قدس امسال بوده‌اند که با نائل شدن به این هدف دیگر نیازی به ادامه جنگ نخواهد بود. کسانیکه در ایران نگران مردم کشی اسرائیل هستند، اتفاقن با این حمایت‌ها از مردم غزه کاری می‌کنند که سال بعد هم حماس اگر لازم دید دست به کارهای مشابه بزند تا توجه جهان را جلب کند. حماس و گروه‌های ضد اسرائیلی نباید پشتیبانی مردم دنیا را از خود ببینند. باید بدانند هیچ راهی جز به رسمیت شناختن کشور اسرائیل نیست تا از این طریق کشور مستقل فلسطین هم بوجود بیاید. اینانی که با حمایت معنوی و فحاشی خود علیه اسرائیل، به مردم غزه توجه می‌کنند نمی‌دانند که دارند به ضرر مردم غیرنظامی غزه رفتار می‌کنند و بهانه به دست وحشیان اسلامی می‌دهند تا رفتار موفقیت آمیز خود را باز هم تکرار کنند.

همانطور که در سال 89 این شعار تا مغز استخوان رژیم را ترکاند، اکنون هم همان کارکرد را خواهد داشت اگر فریاد بزنیم:
نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران

اگر خواهان تحقیق و به دست آوردن اطلاعات غیر روضه‌ای از اسرائیل هستید جستار زیر را در انجمن دفترچه مطالعه کنید:

جمعه، تیر ۱۳

طرح انتظامی برخورد با روزه خواران

هر سال با رسیدن ماه منحوس رمضان بازار این انتظامی‌ها و بسیجی‌ها و آمران به معروف و خلاصه فوضولان مردم داغ میشه که ببینند کی داره چکار میکنه و چکار نمیکنه تا مثل سگ پاچه بگیرند. تا جایی که من یادمه چند سالی هست که طرح انتظامی برخورد با روزه خواران در سطح کشور اجراء میشه. از یه طرف راهنمایی و رانندگی دستور داره که مثلن روزی Nتا خودروی روزه خوار توقیف کنه و از یه طرف یگان امداد و کلانتری‌های محل همینطور.

این در حالیه که در کنار فلسفه‌های گوناگونی که برای روزه ذکر میشه یکیش آزمون اخلاص هست. یعنی روزه دار با وجود اینکه خوراکی و آشامیدنی در دسترسش هست، برای آزمودن اخلاص عمل خودش و ایمان خودش از اونها بنا به دستور مستقیم خدای خودش دوری میکنه. البته همونطور که گفتم این تنها یکی از ده‌ها دلیل مسخره‌ایست که برای این عمل مسخره آورده میشه. معمولن وقتی یه چیز مزخرف و بی ریشه‌ای تبدیل به مفهومی مقدس بشه، دلایلش هم به همون اندازه بی ریشه میشن. چیزی که این مساله رو صحیح‌تر جلوه میده اعتکاف هست. دهه آخر ماه رمضان وقت اعتکافه. بلند میشن میرن مسجد بس میشینن یه مشت عربی بلغور میکنند و فرداش میان بیرون شروع میکنند دوباره به دروغگویی و دزدی و کلاهبرداری. این مساله اعتکاف از جنس همون اخلاص و خلوص و اینهاست که توام با رمضان و روزه میتونه به بحث ما کمک کنه.

خب اگر آزمون اخلاص درست باشه، اتفاقن شخص روزه دار باید در معرض انواع هوس‌ها و میل‌ها قرار بگیره تا آزمونش واقعی باشه. وگرنه اصلن بگیرید همه را بعد از اذان صبح ببرید کهریزک بازداشت کنید تا اذان مغرب که کسی چیزی نخوره دیگه. درست مثل اینکه اگه کسی در زندان باشه و دزدی نکنه براش ارج و قربی ایجاد نمیشه؛ شخص باید آزاد و توانا به دزدی قرار داشته باشه ولی اقدام به دزدی نکنه تا بهش بگیم آدم سالم و انسان شریف. وگرنه که همه زندانیان غیردزد و شریف هستند.

به همین خاطره که باید به گوساله‌های اسلامی گفت شما از خوردن و آشامیدن دیگرانی که روزه نیستند ناراحت نشید. اتفاقن ماها با خوردن و آشامیدن و هورت کشیدن چایی و به به گفتن و آروغ زدن بعد از ناهار در ماه رمضان داریم به شما کمک می‌کنیم که به برنامه انسان سازی خودتون در این مدت بپردازید. در واقع شما باید ممنون و متشکر ما هم باشید که در این راه به شما کمک میکنیم. من خودم که از خوردن و آشامیدن در خیابان در ماه رمضان واهمه‌ای ندارم. در مترو هم هروقت باشم هتا اگه تشنه هم نباشم از آبسردکن مترو استفاده میکنم تا به شماها در راه رسیدن به بهشت بیشتر کمک کنم. پیشنهاد میکنم هم فکران منم همین کارو بکنند تا هموطنان مسلمان ما در راه آزمایش خود و ایمانشون موفق‌تر باشند.

البته این نکته آخر رو هم اضافه کنم که من باور دارم کسی که روزه می‌گیره ولی از خوردن و آشامیدن دیگران ناراحت میشه تنها دلیلی که داره حسادته. این آدم از اینکه خودش نمیتونه بخوره ولی دیگران می‌خورند ناراحته و ناراحتیش رو سعی میکنه با ذکر ادله و استدلال، عقلانی و منطقی جلوه بده. لذا مساله خودخواهی سران ممکلت مهمترین علت برای به قول خودشون برخورد با روزه‌خواران است. ضمن اینکه این واژه من درآوردی روزه‌خوار نمیدونم چیه. یکی روزه دار هست و دیگری روزه ندار! مگه همه مجبور به روزه داری هستند که عده‌ای هم این وسط شدند «روزه‌خوار»؟

پس بخورید و بیاشامید جلوی روزه داران. دندشون نرم می‌خواستند روزه نگیرند. حالا که گرفتند باید تحمل کنند.

جناب سرگرد اروا عمش داره اعمال قانون می‌کنه
از ژست آقای راننده معلومه داره به آقایان القاء می‌کنه که تخم منم نیستید

جمعه، تیر ۶

روزه‌داران احمق

توصیه های غذایی برای روزه داران که بازارش در روزهای ماه نامبارک و منحوس رمضان داغ میشه، انسان خردمند و علم گرا رو به شدت به خنده وا میداره. یک نمونش که اینجا توسط پایگاه شهید آوینی منتشر شده رو ببینید! وافعن خنده داره. اگه اینهمه توصیه و نکته پزشکی توی روزه داری وجود داره اصلن چرا باید روزه گرفت پس؟

اینکار درست مثل اینه که شما بخواهید سالی یک ماه به خودتون با خنجر زخم بزنید و ضمنن در کنارش به توصیه های پزشکی در اینمورد هم مراجعه و عمل کنید. خب مگه مرض دارید؟ مگه کستون خله؟ میاد کاری که از نظر پزشکی مردوده رو انجام میدید ولی به توصیه های مراقبتی پزشکیش عمل میکنید و دلتون خوشه که دارید کار مقدس زخم زدن رو به صورت علمی انجام میدید؟

توصیه می‌کنند که آب زیاد بنوشید و نمیدونم با فاصله بنوشید. یا نمیدونم میوه‌ها و غذاهایی که آب زیادی دارند بخورید چون آب به تنهایی دفع میشه و در بدن ذخیره نمیشه. شما اگه خودتونو شتر فرض کردید که با خوردن یک وعده آب و غذا میتونید 15-16 ساعت بی نیاز از اینها زندگی کنید من حرفی با شما ندارم اصلن.

ولی بدانید و آگاه باشید که در پزشکی و علوم تغذیه، صدور یک فرمان و یک رژیم غذایی برای هتا دو نفر هم کار مردودی هست. اونوقت چطور میتونید به دستوری که سدها و هزاران سال پیش توسط یک عده کلاش و راهزن صادر شده عمل کنید؟ و تازه استدلال‌های مسخره و چندش آوری مانند اینکه سم تولید شده در بدن به این وسیله خارج میشه بکنید؟ مگه غذا در بدن سم تولید میکنه؟ کدوم نشریه معتبر علمی و کدوم نشریه دانشگاهی معتبر اینو تایید میکنه؟ اگر چنین بوده باشه چطور فرگشت فکری به حالش نکرده؟ چطور انسان تونسته ده‌ها هزار سال بدون روزه زنده بمونه و زندگی کنه؟ اصلن چطور سایر جانداران روزه ندارند و یه سره غذا میخورند؟

از نظر پزشکی هر وقت شما احساس گرسنگی بکنید، ینی اینکه سیستم بدنتون به غذا نیاز داره. هروفت احساس تشنگی بکنید به آب نیاز داره. حالا چطور میشه در طول روز اونهم روزهای گرم تابستان این نیاز بدن رو به تخم محمد بن عبدالله گجستک گرفت؟ اینکار چه پایه علمی داره؟ اون گوساله‌هایی که میگن فلان دکتر و دانشمند روزه رو تایید کردند بد نیست یه نگاهی هم به رزومه اون دانشمندان بکنند البته اگه اهل تحقیق باشند. و توصیه میکنم به همه که به اولین پزشکی که رسیدید ازش بپرسید آیا روزه داری کار درستی هست یا نه؟ فرقی نمیکنه متخصص باشه یا پزشک عمومی.

مطمئن باشید اگر پزشک ادارات و ارگان‌ها و نیروهای مسلح نباشه و ریشش از مغزش بزرگتر نباشه، بهتون میگه نگیری بهتره. اینو امتحان کنید. کاری که نداره. ولی من مطمئنم بعد از این هم باز عده‌ای گوساله‌‎وار میان میگن نه توصیه رسول و خدا از توصیه یک پزشکی با «علم محدود» و «علم ناقص»ش قابل قبول‌تره. به این عده باید گفت همان بهتر که تو بمیری بابا. من از پیرزن‌ها و پیرمردهایی که ده‌ها سال با این تفکر زندگی کردند انتظار پشت پا به این رویه ندارم. ولی از اونهایی که حالا دستکم دسترسی به اینترنت و فیلترشکن دارند و لابد خیلی بیشتر از بقیه حالیشونه انتظار دارم این حرفها رو بفهمند.

برای بحث بیاید به انجمن آزاد دفترچه.

شنبه، خرداد ۳۱

اره دادن‌ها و تیشه گرفتن‌های روحانی و مخالفان

به نظر میرسه روحانی نسبت به سایر سردمداران حکومتی لیبرال‌تر و فهیم‌تر هست. اگر چه با تبریکی که به بشار اسد گفت نشون داد که اینطور نیست و در واقع در حال پوشیدن نقابی‌ست که اندازه‌ی صورتش نیست. پس خوبه گول این اره دادن‌ها و تیشه گرفتن‎‌ها رو نخورید و کمی بیشتر به این قضیه دقیق بشید. یکی روحانی میگه، یکی از اون جناح سانتر میکنه! مثلا همین که روحانی گفته نباید مردم رو به زور به بهشت ببریم و اون مترسک لاریجانی‌ها، اسمش چی بود؟ آها، صادق آملی لاریجانی، زمین‌خوار بزرگ ورامین در جوابش گفته «این حرفا چیه؟ این حرفا مالِ مدرنیته و لیبرالیسم است!» انگار لیبرالیسم چیزی‌ست که آقایان ازش میترسند. بله خب البته که میترسند. لیبرالیسم با اسلام در تضاده. با بسیاری از تفکرات متجدد مثل کمونیسم کثیف و آنارشیسم بالقوه خطرناک هم در تضاده. بنابر این باید هم ازش بترسند. این که متجددهاش بود. اون اسلام قدیمیش هست.

ولی نفهمیدیم چرا ایرادی به مدرنیته گرفتند. مگه مدرنیته هم ایراد داره؟ مثلن آقایان اگر ناخون پاشون درد بگیره میرن از غرب و از مدرن‌ترین کشورهای غربی دکتر میارن ولی صحبت مردم که میشه مدرنیته اَخ و جیز میشه؟ جالبه. در پاسخ به اونهایی هم که الان با خودشون میگویند مدرنیته‌ای که این مترسک ازش انتقاد کرده در حوزه فرهنگ و اندیشه جای میگیره فقط میشه یک جمله گفت اونهم به زبان بیگانه: سیکتیر بابا.

روحانی در حال تماشای مسابقه فوتبال ایران و نیجریه
حالا نکته این اره دادن‌ها و تیشه گرفتن‎ها در کجاست؟ در اینه که این روحانی که از خاتمی اپوزوسیون‌تر نیست که! قبول دارید؟ اگه قبول ندارید که بی تعارف آدم تعطیلی هستید. هیچ استدلالی هم براش ندارم. اگه قبول دارید باید گفت حالا که خاتمی اولویتش حفظ نظام و لابد قانون اساسی نظامه، روحانی هم وهکذا. بیشتر نباشه کمتر نیست. پس منتظر نباشید که براتون سوئیس و یا ایالات متحده بسازه این روحانی. پس این سوال مطرح میشه که ریشه این تبادل آتش در چیه؟

باید گفت که یک کلام در «خر کردن عوام». برای اون دسته از دوستان سهل انگاری که فکر میکنند ما خیلی سخت میگیریم و خیلی جنایی لابد برخورد میکنیم باید بگم که نه آقا جان. رژیم ایران زیر نظر مستقیم خامنه‌ای دستکم 8 سال از جیب ملت خرج کرد و بالاترین بدبختی‎های دنیا رو به جان پذیرفت که دارای نیروی هسته‌ای بشه. ولی تا جان به لب رسید بیخیال قضیه شد و با یک نرمش قهرمانانه ورق برگشت.

هر کشور لیبرال و آزادی اگر بود، به این خاطر امروز شورش میشد و فردا دولت استعفا میداد. ولی در ایران اینطور نیست. دستکم برای خر کردن عوام و روزنامه‌ها و مدیا باید یه موضوعی رو در روز داغ کرد به سبک بالاترین. موضوع داغ این دوره از دولت هم همین تبادل آتش یا اره دادن‌ها و تیشه گرفتن‌هاست. اینه که خیلی دلخوش نباشید به روحانی. هتا اگه روحای واقعن لیبرال‌تر از بقیه اراذل و اوباش باشه ولی نتیجه اعمال و گفتارش همینیه که میگم: دور کردن ذهن جامعه از موضوع هزینه‌‌های فراوان هسته‌ای و عقب نشینی از مواضع هزینه‌زای قبلی.

البته مشخصه که بیشتر این تبادل آتش‌ها مصرف داخلی و خصوصن مصرف حوزوی داره. آقایان با این سناریوها به دنبال این هستند که پاسخ بیچاره بسیجی‌هایی رو ندهند که 8 سال پشت سر رژیم شعار انرژی هسته‌ای دادند و حالا ماندند دست به خایه و انگشت به کون حیران. پیام من به بدبخت و بیچاره‌های بسیجی، اطلاعاتی، سپاهی و هر گمراهی که به نحوی دنباله‌رو سیستم هست و مشغول خواندن این سطوره اینه که بابا خودتون رو بیشتر از این ببو گلابی رژیم نکنید. این رژیم به وقتش از جون تک تک شماها مایه میگذاره تا خودِ دیوثش رو سرپا نگه داره. همین الان دیدید که چطور از حق مسلم شماها گذشته تا دلارهای بانکیش رو برگردونه. 8 سال حنجره پاره کردید و عربده کشیدید که انرژی هسته‌ای حق مسلم شماست، یهو دیدید که با یک انتخابات و یک نرمش قهرمانانه ریده شد به شما و حقتون!

اگه پاسخی دارید بیاید دفترچه حرف بزنیم برادر.

شنبه، خرداد ۲۴

ابراهیم نبوی پفیوز

الحق که این اصلاح طلبان حکومتی حال به هم زنند. بعد از اینکه 8 سال بالاترین مقام‌ها و پست‌ها رو در کشور داشتند و خاتمی روباه صفت دوبار در مجموع بیش از 40 میلیون رای رو رید توش و گفت من تدارکاتچی بودم و بعد از اینکه 4 سال هم در مجلس ششم در  قدرت بودند، هنوز هم چپ و راست ضمن سخنگویی و لجن پراکنی بوی تعفن از دهان نامبارکشون بلند میشه.

یکی از این اصلاح طلبان که بی شک حفظ و صیانت از بیضه رژیم برایشان اوجب واجبات است، نویسنده‌ای دوزاری به نام ابراهیم نبوی است. این شخص بزرگترین سابقه مبارزاتی‌اش زندانی بودن به مدت یکی دو ماه در زندان‌های رژیمی‌ست که خود او به حفظ و حراست از آن مشغول بوده؛ طبیعی‌ست که برای بازگشت به ایران لحظه شماری می‌کنه. این آدم اصولن کسی نیست که لازم باشه خارج زندگی کنه. کاری نکرده که! فقط ماموریتش برای رخنه در اپوزوسیون خارج از کشور و خر کردن مردم و تبلیغ برای نظام و خلاصه بازیگری زیرپوستی تمام شده. الان دیگه وقت بازگشته. ببینید چطور در ویدئوی زیر دریوزگی حکومت رو میکنه. در جایی میگه با «وحشت» از ایران بیرون آمده ولی چند دقیقه بعد و از آنجا که هیچگاه بر اساس حقیقت حرف نزده یادش میره که چی گفته و انکار میکنه که با «ترس» از کشور خارج شده.


آقای نبوی. برو خودت رو بیش از این آلت دست نکن. حنای امثال تو که در پی خریدن شیشه عمر زاپاس برای دیو اسلامی هستید دیگه رنگی نداره. یک زمانی بود که تازه رفته بودی اونور آب و خیلی چهره پلیدت هنوز شناخته نشده بود و با طنز هفتگی حسنی امام جمعه ارومیه کلی مخاطب پیدا کردی. ولی بدان و آگاه باش که امروز همون مخاطبان به مدد اینترنت و انواع و اقسام تحلیل‌ها و نوشته‌ها و ویدئوها می‌فهمند و این چیزیه که تورو در حد یک پاورقی در کتاب‌های تاریخی فردای آزادی ایران ثابت می‌کنه.

شرم‌ بر تو باد که علنن منکر خون ده‌ها و سدها هزار کشته در دهه شصت هستی. ای نبوی پفیوز تو فکر کردی مردم ایران مانند خود تو بی‌رگ و ریشه هستند که در راه گدایی از رژیم، نه انسانیت و نه عدالت رو نمی‌شناسی؟ چنان وقیحانه در صدای امریکا میگی کشتارهای 67 رو ولش کن، یادآوری نکن که انگار بردگان و بندگان پدرت کشته شدند و به جهنم که کشته شدند.


ای نبوی پفیوز، تنها در طی یکی دو ماه در تابستان سال 67 چهار، پنج هزار نفر از دگر اندیشان و مخالفان نظام سیاسی ایران به دستور مستقیم خمینی گجستک تیربار شدند و در گورستان‌های جمعی چال شدند. این آمار عفو بین الملله وگرنه ادعای سازمان مجاهدین خلق بالغ بر 30 هزار نفر هست. چنین واقعه‌ای انقدر برای توی حیف نون بی ارزشه که میگی ولش کن؟ البته برای ما روشن است که شما اصلاح طلبان امروز همان عاملین و بعضن آمرین حذف‌های فیزیکی دیروز بودید. نمونه، یک گردن کلفتی به نام اکبر خوش کوشک که متهم اصلی قتل زنده یاد فریدون فرخزاد است که امروز در مجالس شادی و عزای اصلاح طلبان رفت و آمد می‎‌کنه. ببینید در ویدئوی زیر که ضبط شده در وزارت اطلاعات خاتمی توسط کمیته ویژه حقیقت یابست که به دستور مستقیم محمد خاتمی در سال 77 تشکیل شد، چطور این پفیوز قاتل لابه میکنه و به دست و پا میفته.


آقای نبوی پفیوز، خیلی ببخشید من بهتون فحاشی میکنم ولی دلم میخواد؛ این لحن منه برای امثال شما که مانع گسترش شرافت و انسانیت در ایران هستید. پرسشم اینه که می‌دونستید چرا در ایران جان انسان‌ها انقدر بی ارزش و بی مایه هست؟ در تلویزیون من و تو یک برنامه‌ای پخش میشه به نام پیام اضطراری. می‌پردازه به اینکه سقوط‌های هوایی چطور اتفاق افتادند و علتشون چی بوده. در اون برنامه نشون میده که تیم تحقیق سنگین‌ترین و پرهزینه‌ترین تحقیقات رو انجام میده تا علت سانحه رو بفهمه. چرا؟ همه این تحقیقات به خاطر اینه که جان انسان‌ها برای دولت مردانشون مهم هست. دولت اسرائیل عزیز برای جان یک نفر سرباز خاورمیانه رو تهدید میکنه. حالا علت همین امر چیه؟ اینه که رسانه‌‌ها و افکار عمومی انقدر فشار می‌آورند که دولت و دولتمرد گُه میخوره دست از پا خطا کنه. متوجه شدی آقای پفیوز؟ رسانه. همون نهادی که تو خودِ کثیفت رو جزوی از اون میدونی. تا وقتی مرد رسانه‌ای ما شما هستی، جان انسان‌ها و ارزش‌های انسانی در این جامعه به تخم محافظین آقا هم گرفته نمیشه. البته ببخشید که کمی دیر به این مساله شما واکنش نشون دادم. ولی ماهی رو هروفت از آب بگیری تازه ست.

دوشنبه، خرداد ۱۹

باز هم صحبت از لَش بودن بالاترین مقام نظامی ایران

همین چند وقت پیش بود که در مورد فرماندهان نالایق ولش بسیج و سپاه یک فرتور تهیه کردم و روی فیسبوک انجمن دفترچه قرار دادم.

https://www.facebook.com/daftarche.forum

مدت زیادی نگذشت که دیدیم این بشکه‌ی عن، سرلشکر فیروزآبادی بر مطالب ما صحه گذاشت و یکبار دیگه بی لیاقتی خودش رو هتا در حفظ ظاهر هم به رخ ما کشید. این مردکه انگل بله قربانگوی خامنه‌ای کسی نیست جز یک شاگرد سابق خامنه‌ای که گوش به فرمان اوست و خامنه‌ای از ترسِ تاج و تختش بالاترین مقام نظامی بعد از خودش رو به یک سپاهی یا ارتشی نداده که مبادا فردا روز از دستور تمرد کنند. آخه این بشکه هتا سربازی هم نرفته و هیچ سابقه نظامی نداره. یکهو شده سرلشکر.


تمام این بالادستیان نظام رو عده‌ای لاشخور و تنبل و تن پرور تشکیل داده‌اند که ارزش تف انداختن بر زمین هم ندارند. زمانیکه انقلاب ننگین و خجالت آور اسلامی در سال 57 به بار نشست و زور و قدرت به دست عده‌ای بی وطن و بی لیاقت افتاد، دیگه جا برای افراد لایق، اینکاره و حرفه‌ای نبود. یکی از این افراد تیمسار ارتشبد عباس قره‌باغی آخرین فرمانده ستاد کل ارتش ایران در زمان شاه (ستاد بزرگ ارتشتاران) بود که مدارج ترقی از افسری تا ارتشبدی که بالاترین درجه نظامی است را با لیاقت طی کرد.

او بعد از ورود خمینی کثیف به ایران بارها حمایت ارتش از دولت بختیار رو اعلام کرد. ولی به خاطر خیانت همافران نیروی هوایی به شاه، در نهایت در روز 22 بهمن 57 مجبور شد طی بیانیه‌ای بی طرفی ارتش رو اعلام کنه. به هر حال این حرکت از نظر شاه و بختیار خیانت بود ولی به نظر میرسه خیانت اصلی در چنته ستونی از ارتش به نام همافران بود که از قضا امریکایی‌ترین نیروی ارتش بود که هتا آبدارچی اونها هم به زبان انگلیسی مسلت بود و برای دوره شاید به امریکا هم رفته بود!

ارتشبد عباس قره‌باغی

البته در فضای وب فارسی به نادرستی فیروزآبادی بشکه را که هتا از آوردن پیشوند سرلشکر براش اکراه دارم، با سپهبد نادرجهانبانی مقایسه می‌کنند. این مقایسه از این نظر نادرسته که گفته میشه تیمسار جهانبانی آخرین رئیس ستاد کل ارتش شاهنشاهی بوده. وی آخرین سمتش معاونت فرماندهی نیروی هوایی شاهنشاهی بوده نه ریاست ستاد کل. وقتی درجه ارتشبدی وجود داره، یک سپهبد رو نمیکنند رئیس کل نیروهای نظامی.

ولی گذشته از اینها دفاع تیمسار جهانبانی از خودش در بی دادگاه صحرایی صادق خلخالی، قاتل بزرگ و بازوی حذف فیزیکی خمینی که بسیاری چهره‌های پر نفوذ و مخالف رو از بین برد تا حکومت اسلامی بی دغدغه ادامه حیات بده، بسیار ستودنی و شجاعانه است:
 آنچه را که شما مطرح کردید آنقدر مسخره و احمقانه‌است که من لزومی به پاسخ گفتن به آن نمی‌بینم اما چند دروغ بزرگ گفتید که همراه با اتهام زدن‌های شما نشان می‌دهد که حکم شما علیه من مثلاً صادر شده و همچنین حکایتگر این حقیقت است که شما نه تنها مسلمان نیستید بلکه مشتی بی وطن، بی دین و مزدور که به دستور اربابانتان فقط و فقط قصد ویرانی کشور من و ارتش سرزمین مرا دارید.
پدر من جاسوس روس نبود، بلکه افسری ایرانی بود که در روسیه درس خوانده، من هم هرگز عامل کشوری نبودام بلکه در سالهایی که شما برای لقمه نان مزدوری، سر حسین را از این منبر به آن منبر می‌کشاندید. در آمریکا به عنوان بهترین و با استعدادترین خلبان ایرانی، بر اوج ابرها پرواز می‌کردم. حال شما چگونه به خود اجازه می‌دهید به من تهمت خیانت بزنید. شما از خود خجالت نمی‌کشید شما از مردم شرم نمی‌کنید؟ شما از هزاران جوان ایرانی که من با همه تلاش در راه فراهم کردن وسایل ورزشی و ایجاد امکانات جهت تربیت روح و جسم آنها، در ماه‌های گذشته کوشیده‌ام، ازرم نمی‌کنید؟

شما که هستید؟ آیا به جز جمعی غارتگر و خونخوار و دوری از هر نوع صفت انسانی کسانی را می‌شناسید که چون شما بر هر آنچه ملی و ایرانی است تیغ بکشند؟ آقایان من پنجاه یک سال به خوبی و نیکی زندگی کرده‌ام و قرارگاهم آسمان‌ها بود. پاسخی به یاوه گویی‌های شما ندارم. به دستوری که اربابانتان داده‌اند عمل کنید، ولی مطمئن باشید که مردم ایران خیلی زود از خواب فعلی بیدار می‌شوند و این تب که با دروغ و تزویر شما به آن در جان و روح آنها رخنه کرده، بسیار سریعتر از آنچه فکر کنید فرو خواهد نشست. آنگاه شما هستید و خشم ملتی که به تار و پود شما آتش می‌کشد.

من دفاع خاصی ندارم ولی من هیچ وقت بر ضد انقلاب کاری نکرده‌ام به هر حال دیگر مهم نیست و من آمادهٔ اعدام هستم.
سپهبد خلبان نادر جهانبانی در کنار شاه

خلخالی گجستک مریض که دستش به خون بسیاری از جوانان و دگراندیشان این بوم آغشته است، در نهایت در روز 22 اسفند 57 این مرد رو هم در پشت بام مدرسه علوی تیرباران کرد.

تف به قبرت خلخالی گجستک

پنجشنبه، خرداد ۱۵

آخ که اگر ویروس کرونا در تل‌آویو می‌بود

یکی از مبتلایان به ویروس کرونا در ایران درگذشت. این عمله عکره‌های رژیم که اکثرن هم یه ارتباط نزدیکی با ولی فقیه دارند در مورد بلایای طبیعی خیلی نظرات علمی خوبی دارند. مثلن علم الهدی و احمد خاتمی و حسنی امام جمعه ارومیه. ولی فقیه از این جهت بیسوادان و دایناسورها رو دور خودش جمع میکنه که میدونه آدمی که کمی سر به تنش می‌ارزه و بیخودی اکسیژن هوا رو هدر نمیده هرگز حاضر به تبعیت و بله قربانگویی به او نمیشه.

بگذریم؛ این ویروس کرونا که از عربستان به جاهای دیگه منتشر شده منشا حیوانی داره و در شتر دیده میشه. حالا کاری به اینجاش نداریم. مهمترین عامل انتشار این ویروس رو سفرهای زیارتی به خاورمیانه به خصوص عربستان میدونند. عربستان هم که مشخصه طرف برای زیارت کعبه میره دیگه. حالا دوست دارم بدونم این عمله‌های رژیم که چپ و راست میگن خشکسالی و سقوط هواپیما و گرانی و چه و چه به علت بدحجابی اتفاق میفته، آیا در مورد ویروس مرگبار کرونا در دل خانه خدا هم نظری دارند؟


اگر زلزله و افتادن هواپیما و ایدز ناشی از گناه باشه، حتمن ویروس کرونا هم در دل کعبه ناشی از گناهه دیگه. گناهی که حاجی بازاری‌های شکم پرور پوست کلفتِ وصل به حکومت در طول سال می‌کنند و جنس بنجل از چین وارد می‌کنند و با سد درسد سود تازه به خرده فروش می‌دهند و بقیه این جنایت رو به عهده او میگذارند و سالی یکبار هم برای حفظ وجهه و همچنین تطهیر خودشون به کربلا و مکه مشرف می‌شوند.

البته ریشه این دری وری‌های شکمی آخوندها در خود قرآن وجود داره‌ها. یکوقت فکر نکنید اینها خارج از دین دارند مزخرف میگن؛ نخیر دقیقن داخل دین دارند مزخرف میگن. از آنجایی که در دوران پیغنبر اسلام زلزله و شهاب سنگ و خورشید گرفتگی و اینها نشانه خشم خدایان و مایه ترس و وحشت فراوانی بوده، پیغنبر هم چون مثل هر انسان معمولی و زمینی دیگه متاثر از محیط و فرهنگ اطرافش بوده این مهم رو در قرآن نتونسته قایم کنه. به همین خاطره که می‌بینید در قرآن هرجا حرف از به عنوان مثال زلزله میشه، در کنارش حرف از عذاب و خشم و اینها هم میشه:
پس او را دروغگو خواندند و زلزله آنان را فرو گرفت و بامدادان در خانه‏ هايشان از پا درآمدند: سوره 29 - آیه 37
و چون زلزله آنان را فرو گرفت گفت پروردگارا اگر مى‏خواستى آنان را و مرا پيش از اين هلاك مى‏ساختى آيا ما را به [سزاى] آنچه كم‏خردان ما كرده‏ اند هلاك مى‏كنى: سوره 7 - آیه 155
اى مردم از پروردگار خود پروا كنيد چرا كه زلزله رستاخيز امرى هولناك است: سوره 22 - آیه 1
می‌بینید که هرجا صحبت از زلزله هست در کنار مفاهیمی چون ترس از خدا، انجام گناه، عذاب، سزای اعمال و اینچنین چیزها بیان شده. البته شیخ صدوق در «من لایحضره الفقیه» به معرفی آیه ضد زلزله هم می‌پردازه که هرکسی اگر یکبار در روز آیه 41 سوره فاطر رو بخونه از زلزله مصون میشه و سقف روی سرش خراب نمیشه. اینم از بدل این فن خدا! خدا فن میزنه، بندش بدل.

حالا از این مزخرفات که بگذریم، دوست دارم بدونم که اگه همین ویروس کرونا در مثلن یک کازینو در لاس وگاس منتشر میشد، یا چمیدونم در وسط کاخ سفید دیده میشد یا در تل آویو، آیا باز هم این مفتیان رژیم اسلامی خفه خون اختیار می‌کردند یا اونو نسبت می‌دادند به جنایت و چپاول و استکبار و اینها؟

جمعه، خرداد ۹

چگونه با سفسته توسل به اکثریت مقابله کنیم؟

ما بیخدایان و شک گرایان بارها از مسلمانان و خداباوران شنیدیم که اگه خدا وجود نداره پس چطور میلیاردها نفر در دنیا بهش باور دارند؟ یعنی اونهمه اشتباه میکنند و شما جمعیت اندک درست فکر میکنید؟ البته این یک سفسته است به نام توسل به اکثریت ولی توضیح جنبه سفسته آمیز یک سخن همیشه برای همه شنوندگان راحت یا قابل هضم نیست. بنابر این همیشه به دنبال راه حلی عام و کوچه بازاری هم برای مقابله با سفسته ها باشید. شما که همیشه با استاد دانشگاه بحث نمیکنید! :)

از آنجایی که بیشتر مسلمانان و خداباورانِ پیرامون ما رو شیعیان یا دستکم دوستداران اهل بیت تشکیل میدند، پیشنهاد میکنم در مواجهه با این سفسته با یادآوری فرتور زیر که گستردگی شیعه و سنی رو در جهان نشون میده به فرد سفسته گر بگویید که در دنیا هم حدود 1 میلیارد و 200 میلیون مسلمان وجود داره که در بهترین حالت فقط 300 میلیون نفر اونها شیعه هستند. پس آیا شما هم معتقدی که بیشتر از اونها میفهمی و 900 میلیون نفر اشتباه میکنند؟

احتمالن در این لحظه فرد مورد نظر به لکنت زبان میفته و شروع به پاسخ های پرت و پلا دادن میکنه. شما باید بهش بگید که مساله روشنه. هر دو در برابر یک استدلال یکسان قرار گرفتیم پس اگه برای شما کار میکنه لابد باید برای من هم کار کنه دیگه!

حالا اگه طرف فقط مسلمان بود و گفت برای من شیعه و سنی فرقی نمیکنه و نمیدونم ازین خزعبلاتی که انگار دین سالاد است و هرچی دوست دارن توش میریزند، میتونید باز هم بهش یادآوری کنید که از جمعیت 7.5 میلیارد نفری دنیا فقط 1.2 میلیارد مسلمان هستند و به کتاب خجالت آوری به نام قرآن به عنوان یک وجه مشترک می نگرند.

یک پدافند خیلی مسخره و غیر منتظره ولی محتمل در برابر این آفند شما اینه که طرف بیاد بگه بسیار خب، من از الان مذهبم رو تغییر میدم و به جای شیعه مثلن سنی میشم آیا شما هم خداباور میشید؟ در اونصورت شما دو راه دارید باز: 1. بهش بگید بسیار خب اگه تو مذهبتو عوض کردی منم به خدا باورمند میشم. از اونجایی که فرد مورد نظر دروغ میگه لذا هرگز به مذهب دیگه مهاجرت نمیکنه و خودش با شنیدن این پاسخ شما میفهمه که منظورتون اینه که «خر خودتی». 2. استدلال پاراگراف بالا رو براش تکرار کنید و بگید اسلام فقط 1.2 میلیارد نفر پیرو داره و شما در برابر 6.3 میلیارد «غیر مسلمان» شانسی ندارید پس آیا قبول دارید که شما اگر هم سنی بشید باز در اقلیت هستید؟ اینجا باز هم طرف میفهمه که کوچه رو بن بست اومده و باید سر و ته کنه برگرده بره.

کلن در برابر یک سفسته همیشه یک راهی وجود داره که نشون بدید چطور باهاش مقابله میشه کرد. بسیاری راهها هم هستند که بسته به خلاقیت خودتون داره. به همین خاطره که توسل به مرجیعت برای هیچ دینداری کار نمیکنه جانم.

حوصله بحث دارید بیاید به دفترچه جانم.

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۳

شیر بی یال و دم و اشکم سپاه را دیدید؟

یک پهلوان صفتی قرار بود بره روی پشتش خال کوبی کنه و ازونجا که از قدیم نماد قدرت و شجاعت شیر بود تصمیم گرفت تصویر یک شیر رو خالکوبی کنه. ولی خب خالکوبی در زمان قدیم درد زیادی داشته دیگه. سرتون رو درد نیارم خلاصه آقای خلکوب از هرجای شیر شروع کرد، فرد پهلوان دردش آمد و گفت اون قسمت نمیخواد. یال نمیخواد، پنجه نمیخواد، دم نمیخواد! پس از چندی آقای خالکوب قاطی کرده و بر سر پهلوان داد و فریاد میکنه که ای بابا،
شیر بی یال و دم و اشکم که دید؟           اینچنین شیری خدا کی آفرید؟

حال داستان این پهباد ایرانی-امریکایی مدل RQ170 که در سال 2011 بدست ایران افتاد مانند همین شیر بی یال و دم و اشکم هست. چطور تصویر از بالای سر ناو امریکایی نشون میدید و میگید اینو پهباد ساخته شده به دست ما ثبت کرده ولی خودشو نمیتونید نشان بدید؟ چطور ازش در پروازهای شناسایی استفاده کردید ولی یکبار در تلویزیون نشونش ندادین؟ شمایی اگر یک ناخنگیر به دست مهندسان توانمند سپاه بسازید گوش فلک رو کر میکنید با تبلیغ و تبلیغ! نمونه همون زیردریایی السابحات ساخته ارتش جمهوری اسلامی که در سال 90 یا نمیدونم 91 در رژه به نمایش درآمد:

https://www.facebook.com/daftarche.forum

این چطور پهبادی هست که یک تصویر از پروازش نشون داده نشده؟ چطور ممکنه حاج آقا خامنه‌ای رو شما دعوت کنید به سپاه برای نمایش دستاوردهای هوا فضا سپاه ولی بهش ماکت نشون بدید؟ زشت نیست این کار؟

البته در اینکه این پهباد در اون زمان به شکل کنترل شده‌ای فرود آمده تقریبن شکی نیست. به خصوص اینکه خسارت ناچیزی بر کف خورده و این نشون میده سقوط نکرده و کنترل شده فرود آمده. البته اینهم از سلسله بی عرضگی‌های آقای اوباما هست که در این مدت ریاست جمهوری خودش چهره کشور آزادی‌ها رو به یک چهره بی عرضه مانند خودش تبدیل کرده که حالا جمهوری اسلامی با ریشخند کردن امریکا، سعی در تبلیغات علیه او و نشون دادن ضعف‌های ارتشی او میکنه. به خصوص وقتی که اوباما از ایران خواست که پهباد رو به امریکا پس بده! خیلی درخواست بی خردانه و بچگانه‌ای بود که مطرح شد. نه ایران و نه هیچ رژیم دیگه‌ای هرگز چنین کاری نمیکنه و اوباما بهتر بود بجای این درخواست پوچ که مشخص بود بهش عمل نمیشه و این مساله سخن پرزیدنت کشور امریکا رو تبدیل به خاکستر میکنه، یک سکوتی اختیار میکرد و بیش از این خودش و امریکا رو مسخره دنیا نمیکرد.

بحث و گفتگو:
http://www.daftarche.com/

پنجشنبه، اردیبهشت ۱۸

آب و برق را مجانی می‌کنیم، اتوبوس را مجانی می‌کنیم

خمینی گجستک وقتی آمد بهشت زهرا، هوا برش داشت. بی خبر از رمز و رموز کشورداری، بی خبر از مشکلاتش، بی خبر از بالا پایین اجتماع و اقتصاد، بی خبر ازفوت و فن کشورداری، سرمست از اینهمه پشتیبانی و استقبال چیزهایی بر زبان آورد که بعدن شد چالش حکومت اسلامی تا همه آن سخنان را سانسور کند! مگر می‌شود؟ سانسور سخنان رهبر کبیر انقلاب؟ وقتی آدمی تا دیروز برای نقل مکان از خر و یابو استفاده می‌کرده و امروز یکهو یک هواپیمای چارتر برایش گرفتند و حمایت میلیونی مردم را پشت سرش می‌بیند، چرا همان یابو برش ندارد؟


حال کاری به اینهاش نداریم. نکته‎ای که در نظرم است اینکه آیا توجه کرده‎اید که این مردک چرا نگفت شاخص‎های اقتصادی را بهبود می‌دهیم؟ چرا نگفت درآمدتان را افزایش می‎دهیم؟ نگفت اشتغال‌زایی می‌کنیم؟ نگفت سطح سواد را بالا میبریم؟

توضح قانع کننده اینست که اینها همه‌اش در دسترس بود. مردمِ شکم سیر ایران همه چیز داشتند. تنها چیزی که نداشتند یکی اتوبوس و آب و برق مجانی بود یکی هم آزادی سیاسی. اولی که با بیلاخ مواجه شد دومی هم به خیال بعضی‌ها به دست آمد. با کمال اطمینان می‌توان گفت اگر کسی امروز همچنان هوادار رژیم باقی مانده است از دو حال خارج نیست: یا او جیره مواجب بگیر رژیم است و به اصطلاح، به فکر نوندونی‌اش است؛ یا کله خری‌ست که دومی ندارد. نگاه کنید به محمد نوریزاد که چطور از رژیم برگشته است. چطور با زبان روشن و صریح از انقلاب و شخص خامنه‌ای انتقاد می‌کند. او به بسیاری جوانان اظهار می‌کند که ما با ندانم کاری‌هایمان جوانی شما را گرفتیم. او از جوان‌ها عذرخواهی می‎‌کند. این مرد شهامت این را دارد که بگوید من اشتباه کردم. مانند مسعود رجوی گجستک نیست که بگوید «اَنقَلاب ما را دزدیدند» و خود را پشت سر همان آخوندهایی که هواداریشان را می‌کرد پنهان کند. مانند اصلاح طلبان نیست که بگوید این سیستم اصلاح می‌خواهد تا ماندهی و خواستنی گردد. نوریزاد از دسته انسان‌هایی بود که افتخارش این بود که خامنه‎‌ای برای اثاث کشی، به جز کتاب‌هایش تنها نیاز به یک وانت دارد! آنوقت این مرد امروز از خامنه‌ای برگشته است. نوریزاد روزگاری در کیهان قلم می‌زد و آیت الله مصباح یزدی را تعبیر به چراغ هدایت می‌کرد. امروز به او خرده می‌گیرد. هتا جسته گریخته به خمینی بیمار رونی نیز حمله می‌کند و مثلن می‌گوید او که معصوم از خطا نبود. پس اگر کسی هنوز در خیال نوریزاد سال‌های دور است، یا منافعی دارد یا کور است.

البته این هم می‌گذرد و تاریخ نشان داده انسان‌های ظالم پابرجا نخواهند ماند و بالاخره روزی به سزای اعمال خود خواهند رسید. چنانچه صدام حسین را از درون سوراخ موشی با خفت و خواری بیرون آوردند، خامنه‌ای را هم خواهند آورد. شاید هم البته بارگاهش را ویران کنند. ولی این اتفاق گریز ناپذیر است.

به فیسبوک انجمن دفترچه بپیوندید.
انجمن گفتگوی دفترچه دات کام.

جمعه، اردیبهشت ۱۲

خانم الهام چرخنده؛ شما هم یک بادیگارد خامنه ای هستید

تا به حال دقت کردید نقش بادیگاردها یا همان محافظان شخصی چیه؟ برای نمونه محافظ شخصی خامنه ای رو از نزدیک دیدید یا عکسش رو حداقل زیارت کردید؟ اگر نه نگران نباشید. من در زیر چندتا از این پاچه لیسان رو ردیف کردم.

اینها یک سری مشخصه ها و ویژگی ها دارند. یک اینکه هیکلشون به درد حضرت آقا میخوره. چرا؟ چون هیکلشون بزرگ و عضلانی هست که احتمالن مانع بزرگتی در راه برخورد گلوله ها باشند. در واقع اینها فدایی هستند. یعنی سپر انسانی دیکتاتور کوچک ایران. در همه جا هم تنها کسانیکه اجازه حمل اسلحه دارند همین افرادند و دیگران خیر.

دو اینکه هدفشون زنده و سرپا نگهداشتن مقام عظما هست. یعنی علاوه بر ویژگی گفته شده در بالا، توانایی هایی برای انجام اقدامات امداد اولیه هم دارند. در واقع حلقه اول که نزدیکترین افراد از محافظان شخصی نیز هستند، از امین ترین بادیگاردها انتخاب میشند. خلاصه کارشون زنده نگه داشتنه دیگه گیر ندید.

سه اینکه اینها منفورند. چون از قسم خوردگان و ذوب شدگان ولایتند و یک تار موی گندیده ی سیدعلی یه دست رو به جان 70 میلیون ایرانی نمیدهند. اگرچه بی نام و نشان بودنشون امتیازی بزرگ براشون هست از این جهت که مردم اونها رو نمیشناسند تا بعدن تسویه حساب شخصی کنند. ولی من برای راحتی کار، دوتا از اینها رو که به نام های بولداگ (دایره زرد رنگ) و کله بادامی (دایره قرمز رنگ) نامگذاری کردم خدمتتون معرفی میکنم. همونطور که میبینید اینها بیشتر جاها از محافظان حلقه یکم خامنه ای هستند. همینها روزی باید برای محافظت از دیکتاتور آدمکشی به نام سیدعلی خامنه ای پاسخ بدند.





حالا خانم الهام چرخنده بازیگر تلویزیون که اینجا عید رو به مقام مزخرف رهبری اونطور خایه مالانه تبریک عرض میداره چه نقاط اشتراکی با این محافظان شخصی داره؟ البته شاید خرده گیری به این دسته افراد کار بیهوده ای باشه. اینها دارند نون و نمک رژیم رو تناول میکنند و در صورت مردم بدبخت و آس و پاس ایران عاروقش رو میزنند. طبیعیه که چنین بازیگران نون به نرخ روز خوری بالاخره در یک سیستم سالم هم خلق میشوند چه برسه به سیستم معیوب و پوسیده ج.ا!


خانم چرخنده بدانید و آگاه باشید که شما در مقایسه با محافظان خامنه ای هم از هیکل خوبتون میتونید استفاده کنید، هم هدفتون بقای خامنه ای هست و هم منفور ملت ایران خواهید بود. فردای تاریخ که در کتاب های بچه مدرسه ای ها، شرح جنایات و خونخواری های این ضحاک دوران رو بنویسند، شما یا جایی در این شرح حال ندارید یا به عنوان چهره پلید و زشت تاریخ یاد میشید. ولی فرق بزرگی که با اونها دارید اینه که اونها بی نام و نشان هستند و فردا روز شاید بتونند در ایران به راحتی قدم بزنند و راه برند ولی شما خیر و باید پذیرای نگاه های خشم آلود و طعنه های گاه و بیگاه ملت آزاد باشید که نوش جانتون خواهد شد.

جالبه که گویا همین الان هم با حمله آدمهای عادی به اکانت اینستاگرام این زنک، اشک ضعیفه دم مشکش پیاده شده و ازونجایی که بازیگر ماهری در خایه مالی تشریف دارند، طی یک پیام تصویری در همون اینستاگرام مظلوم نمایی کرده و از خیل عظیم وحشیان و ارازل و اوباش حکومتی مددجویی میکنند. یه نگاه به کامنتهای این بی وطنان بندازید. من اصلن تا قبل از این فکر نمیکردم اینها دارای تکنولوژی اتصال به اینستاگرام باشند! تک سلولی های پشمالویی که به وقتش هر چه در شرت و شلوارشون باشه رو میارن دهنشون و حواله دیگران میکنند حالا پشتیبانی خایه مالان حکومتی هستند. روزی میرسه که میبینیم این زنک با این خایه مالی ها جای و مقامی در صدا و سیما برای خودش دست و پا کرده.


پنجشنبه، اسفند ۱۵

اثر نظاره گر - bystander effect

در ساعت 3.15 دقیقه بامداد روز 13 مارچ 1964، خانمی به نام کترین جنوز از محل کارش به منزل برمیگشت. خودروی خود را در پارکینگی که با در منزل کمی فاصله داشت پارک کرد و به سمت خانه رفت که متوجه شد از سوی کسی تعقیب میشود. آن مرد که قصد دزدی داشت، با وارد کردن دو ضربه چاقو بر پشت وی، او را نقش بر زمین کرد. در این لحظه یکی از همسایگان جنوز از سر و صدای او و طلب کمک وی متوجه موضوع میشود و از پنجره فریاد میزند "دخترک را رها کن" و مهاجم نیز فرار میکند.

جنوز خود را کشان کشان تا در ورودی میرساند و همچنان طلب کمک میکند ولی در تاریکی شب از نظرها پنهان است. دو هفته بعد مجله تایم در مقاله ای مینویسد 37 نفر از همسایگان جنوز شاهد ماجرا بودند و منفعل! شواهد درباره تعداد ناظران اندک است ولی گفته میشود دستکم 10-12 نفر صدای ناله و فریاد جنوز را شنیده اند. سرانجام در ساعت 4.15 دقیقه با تماس یکی از همسایگان، جنوز با آمبولانس به بیمارستان منتقل میشود که البته در طول مسیر میمیرد.

بعد از مدتی و به خصوص پس از چاپ مقاله ای در تایم، تحلیل ها و اظهار نظرها در این زمینه شروع می شود. برخی این انفعال همسایگان را ناشی از زندگی شهری و ماشینی شدن انسان و در نتیجه از دست رفتن عاطفه و حس یاری به هم نوع دانستند.

از نظر جامعه شناسان ولی، نظریه ای جدید این موضوع را توضیح داد. «اثر نظاره گر» یا «سندروم جنوز» اولین بار توسط دو روانشناس اجتماعی به نام بیب لاتان و جان دارلی با تاثیر از رویداد قتل کیتی جنوز توضیح داده شد. بر اساس این نظریه، احتمال یاری رساندن نظاره گر به قربانی نسبت عکس با تعداد نظاره گران دارد. هرچه ناظران بیشتر باشند، به دلیل تقسیم مسئولیت اجتماعی، ترس از دخالت بیجا و خجالت از کمک در جمع احتمال یاری آنها کمتر میشود.

این دو روانشناس آزمایشاتی را ترتیب دادند. برای نمونه در یک آزمایش خانمی در حالت نیازمند به کمک (ظاهرن از روی ویلچر افتاده به زمین) وجود داشت که درصد کمک ناظرین در دو حالتِ تنها یا در جمع اندازه گیری شد. در حالتِ تنها 70 درصد افراد به کمک رفتند و در وضعیتی که دیگران در جمع بودند تنها 40 درصد برای کمک اقدام کردند.

در آزمونی دیگر یک دانشجو به تنهایی، با دو نفر و با سه نفر دیگر در اتاقی مشغول پاسخ به سوالات بودند. در این بین از زیر در اتاق دودی وارد میشود. در حالتی که دانشجو تنها باشد، ظرف 5 ثانیه به دود وارد شده اشاره می کند و در حالتی که تنها نباشد در مدت 20 ثانیه.

این مساله ی «اثر نظاره گر» در بسیاری مسائل اجتماعی وجود دارد. شاید اگر وسط یک خیابان شلوغ راه بروید و یک پیر زن را ببینید که زمین خورده است، با این شرط که شاهد زمین خوردن او نباشید، احتمالن از کنار آن خواهید گذشت در حالیکه میبینید همه همین کار را میکنند. از کجا معلوم؟ شاید دوربین مخفی درکار باشد، شاید خبری باشد. این موضوع امروزه در زمینه پدیده موبایل هایی که در هنگام قربانی شدن افراد از جیب بیرون می آید بسیار دیده می شود. انیمیشن زیر این پدیده را به زبان طنز به نمایش میکشد.


اینجاست که اگر یکی دو نفر شجاعانه این مرزها را بشکنند و جلو بروند، احتمال دخالت سایرین هم بالا میرود؛ چون دیگر نه نگران تمسخر جمع هستند، نه نگران دخالت بیجا و نه تقسیم مسئولیت.


به نظر میرسد با این پدیده بتوان عدم کارکرد «کمونیسم» و مسائلی چون بی تفاوتی افراد در جوامع سرمایه داری را توضیح داد. به نظر شما چگونه این توضیح ارائه میشود؟

بحث و بررسی: www.daftarche.com

فعالیت در توییتر

بازار وبلاگ نویسی مانند گذشته دیگر داغ نیست. کسانی که وبلاگ نویسی و وبلاگ خوانی میکردند امروز بیشتر در توییتر فعال هستند. من هم برای کمک و ا...