این ملیگرایی و ملیت گرایی چه معجونیست که آخوند جماعت اینهمه از آن واهمه دارد؟ نخستین روزی که به فکر ثبت نام در تالار وزین گفتگو دات کام افتادم، تنها نامی که برای کاربری خود به ذهنم رسید ملیگرا بود. چرا؟ چون در جایی خوانده بودم که آخوند خمینی ملیگرایی را حرام و مغایر اصول اسلام دانسته بود. من هم از سر لجبازی و ضدیت با آخوند، این نام را برای خودم در تالار گفتگو برگزیدم که شوربختانه اکنون این تالار در دسترس نیست. بعدها پیگیر موضوع شدم و فهمیدم مغایرت قرآن با هرچه که به ملیت و کشور و اصول منطقهای باز میگردد حقیقتی انکار ناشدنی است.
آخوند مطهری (این مردک به درستی از سوی رژیم آخوندی ملقب به استادی شده است. چرا که بسیاری از کمبودهای تئوریک و نظری آخوندان را جبران کرده است و استاد بسیاری از آنها میباشد) در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» بخش نخست، اقدام به قلم فرسایی بی سابقهای در رد ملت و ملیت کرده است. مطهری به درستی ملت را واژهای نو و تازه در ادبیات فارسی معرفی میکند وچنین استدلال میکند که از نظر اسلام، ملت به معنای امروزی یا قوم و شعب در معنی عربی، محلی از اعراب ندارد.
البته این درست است. ریشه برتری اعراب مهاجم به ایران نیز به همین موضوع برمیگشت. وضع ناگواری که مغان زرتشتی در دوران ساسانیان در ایران پدید آورده بودند که موجب تضادهای طبقاتی و اجتماعی گردیده بود در برابر تئوری ناوابسته به نژاد در قرآن کم آورد. دکتر زرینکوب در کتاب فاخر "دو قرن سکوت" این مساله را به خوبی موشکافی میکند. از نظر اسلام طبقات مختلف اجتماع یکی بودند و فرقی بین آنها نبود. تنها چیزی که بین انسانها فاصله میاندازد، درجه بندگی و سرسپردگی آنهاست: إِنَّ أَكرَمَكُم عِندَ اللَّهِ أَتقاكُم.
آخوند مطهری تلاش خوبی میکند که پایهی ملت را بزند. وی با آگاهی عمیقی که از قرآن و اسلام دارد در پی نفی خواستههای ملی و ملیگرایی جامعه بر میآید.
«بسیاری از مردم امروز ایران که ایرانی و فارسی زباناند و داعیه ایرانی گری دارند یا عرباند یا ترک یا مغول.همچنانکه بسیاری از اعراب که با حماسه زیادی دم از عربیت میزنند از نژاد ایرانی یا ترک یا مغول میباشند».
این بخشی از فصل نخست کتاب مذکور به قلم مرتضی مطهری ست که در آن به تلاش کم سابقهای برای نفی ملت دست زده است. خدمات متقابل ایران و اسلام، برگ 56.
نیازی نیست مطهری یک بخش را به نفی ملت اختصاص دهد. نیازی نیست برای رد ملت و ملتگرایی و سرکوب آمال و خواستهای ملی قلم فرسایی کند. چرا؟ چون ملت همان است که خانواده است. ملت (در معنای امروزی) یک واحد فیزیکی قابل تشخیص نیست که چنین بر هیاهو و دستپاچه به نفی وجود آن بپردازید. شما شاید خود را از آنِ خانواده خود بدانید. فردا روز با ازدواج به عضویت در یک خانواده دیگر نیز در میآیید بدون اینکه نزدیکی خونی با آنها داشته باشید. ممکن است یک سال دیگر با طلاق از این عضویت خلاص شوید. یا حتی پیش از آن با یک دلخوری یا ناراحتی دیگر خود را از آن خانواده ندانید.
ملت نیز همین است. ملت یک مفهوم ذهنی و غیرفیزیکی مانند خانواده است. مانند جمع دوستان است. هرکسی خود را از ملت ایرانی بداند کافیست که جزء آن شمرده شود. امروز ایرانیان زیادی که با نژاد عرب، ترک، مغول، هندی و غیره مخلوط شدهاند نهایت تلاش خود را میکنند تا به شهروندی کشور امریکا در بیایند و در نتیجه خود را عضو ملت (باز هم تاکید بر معنای امروزی) امریکا بدانند. همانطور که ایشان به درستی فرا منطقهای بودن دین را با مثالهایی از دینهای ابراهیمی اثبات کردند، ملت بودن نیز منطقهای، ژنتیکی، خونی یا رنگ پوستی نیست. بنابر این هرکس خود را از هر ملتی بداند کافیست تا عضو آن شمرده شود.درست همانطور که من عضو ملت اسرائیل نیستم و نخواهم بود ولی با پشتیبانی و حمایتی که از موجودیت این کشور دارم ممکن است جزو آن باشم.
پس اگر در نظر بگیریم که ملت یک مفهوم عینی مانند خورشید و دست و فرد نیست، و مانند خانواده و جمع دوستان یک مفهوم ذهنیست، میتوانیم به این نکته برسیم که نیازی به نفی ملت نیست و اصولن این کار کاری بیهوده و غیرعقلایی ست. خوشبختانه امروز خواستها و تمایلات و گرایشهای ملی در بین جوانان ایرانی رو به فزونیست که همین امر تیشه بر ریشه دین اسلام خواهد زد. ولی باید در مقابل آخوندان قلم فرسایی چون مطهری هشیاری بود. دین اسلام هیچ پایه و اساسی ندارد. دین اسلام شامل دستورات قوم عرب است که برچسب الهی و آسمانی خورده. هیچ پایه و منطقی ندارد. اسلام شکنندهتر از اینست که در برابر منطق و علم و دانش قد علم کند. پس با کمی تفکر و اندیشه میتوان "هر" تئوری و دستور از اسلام را رد و نفی کرد.